۹ روزی اَبیمِلِک،+ پسر یِروبَّعَل، پیش داییهایش در شِکیم رفت و به آنها و همهٔ خانوادهٔ پدربزرگش گفت: ۲ «لطفاً از همهٔ رهبران شِکیم بپرسید، ‹کدام برایتان بهتر است، این که همهٔ ۷۰ پسر یِروبَّعَل بر شما حکمرانی کنند، یا یک نفر؟+ در ضمن، یادتان باشد که من از گوشت و خون خودتان هستم.›»