۱۸ یکی از خادمان گفت: «من دیدهام که یکی از پسران یَسای بِیتلِحِمی چقدر با مهارت چنگ مینوازد. در ضمن او جنگجویی شجاع و قوی و جوانی خوشبیان و خوشقیافه است + و یَهُوَه هم با اوست.»+ ۱۹ پس شائول پیامرسانانی پیش یَسا فرستاد و گفت: «پسرت داوود را که چوپانی میکند، پیش من بفرست.»+