۳۴ ای اورشلیم! ای اورشلیم! ای قاتل پیامبران! تو کسانی را که پیش ساکنانت فرستاده شدند سنگسار کردی.+ چند بار خواستم مثل مرغی که جوجههایش را زیر بال و پرش جمع میکند، فرزندانت* را جمع کنم! اما شما ساکنان اورشلیم نخواستید!+
۴۱ وقتی عیسی به نزدیکی اورشلیم رسید، نگاهی به شهر انداخت و برایش گریه کرد،+۴۲ و گفت: «کاش تو خودت امروز تشخیص میدادی که چه چیزهایی برایت صلح میآوَرَد. اما نمیتوانی آنها را ببینی.*+