مزمور
برای رهبر خوانندگان و نوازندگان؛ با سبک «نابود نکن.» غزلی* از داوود، وقتی از دست شائول فرار کرده و به غاری پناه برده بود.+
۵۷ به من رحم کن ای خدا، به من رحم کن!
چون به تو پناه آوردهام.+
تا وقتی که این بلاها بگذرد، زیر سایهٔ بالهایت پناه میگیرم.+
۲ به خدای متعال دعا میکنم،
به خدای حقیقی که به خاطر من به آنها پایان میدهد.
۳ او از آسمان برایم کمک میفرستد و نجاتم میدهد.+
او کسی را که به من هجوم میآورد، سرکوب میکند. (سِلاه)
خدا وفاداری و محبت پایدارش* را از من دریغ نمیکند.+
و مجبورم بین کسانی بخوابم که میخواهند مرا طعمهٔ خودشان کنند؛
بین کسانی که دندانهایشان مثل نیزهها و تیرهاست،
و زبانشان مثل شمشیر، تیز و برنده است.+
آنها سر راهم گودالی کندهاند،
ولی خودشان در آن افتادهاند.+ (سِلاه)
برای ستایش تو سرود میخوانم و ساز میزنم.
ای ساز زِهی و ای چنگ من، بیدار شوید و به صدا درآیید!
من حتی خورشید را بیدار میکنم!+