آفریدگار میتواند به زندگی تو معنا ببخشد
«نام خداوند را تسبیح بخوانند، زیرا که او امر فرمود پس آفریده شدند.»—مزمور ۱۴۸:۵.
۱، ۲. الف) چه سؤالی را باید مورد بررسی قرار دهیم؟ ب) آفرینش چگونه با پرسش اشعیا مربوط میشود؟
‹آیا ندانستهای؟› بسیاری در جواب این سؤال شاید بپرسند: ‹چه چیزی را ندانستهام؟› این سؤال از اهمیت فراوانی برخوردار است. بهترین راه برای پاسخگویی به آن بررسی مضمون بابی است که این پرسش در آن قید شده است، یعنی باب چهلم کتاب اشعیا از کتاب مقدس. نویسندهٔ این سؤال، فردی است متعلق به عبرانیان باستان به نام اشعیا؛ پس این پرسشی است باستانی. اما در عین حال، امروزه نیز بسیار مطرح است چرا که به معنای اصلی زندگی ما مربوط میشود.
۲ پرسشی که در اشعیا ۴۰:۲۸ مطرح شده است به دلیل اهمیتش ارزش بررسی جدی دارد. در این آیه آمده است: «آیا ندانسته و نشنیدهای که خدای سرمدی یَهُوَه آفرینندهٔ اقصای زمین درمانده و خسته نمیشود و فهم او را تفحّص نتوان کرد؟» پس منظور ‹دانستن› چیزی در مورد آفریدگار زمین است، و مضمون متن نشان میدهد که تنها زمین مطرح نیست. اشعیا دو آیه پیش از آن به ستارگان اشاره کرده میگوید: «چشمان خود را به علّیّین برافراشته ببینید. کیست که اینها را آفرید؟ و کیست که لشکر اینها را بشماره بیرون آورده، . . . از کثرت قوّت و از عظمت توانایی وی یکی از آنها گم نخواهد شد.»
۳. حتی اگر مطالب زیادی در مورد آفریدگار بدانیم، چرا باز هم باید در طلب دانش بیشتر دربارهٔ او باشیم؟
۳ سؤال ‹آیا ندانستهای؟› در واقع مربوط به آفریدگار عالم است. شاید تو به شخصه معتقد باشی که یَهُوَه خدا «آفرینندهٔ اقصای زمین است.» و شاید مطالب زیادی در مورد شخصیت و طریقهای وی بدانی. اما اگر با مرد یا زنی برخورد کنی که چندان اعتقادی به وجود آفریدگار ندارد و بدرستی نمیداند که او چه شخصیتی دارد، چه باید بکنی؟ احتمال برخورد با چنین شخصی کم نیست، زیرا میلیونها انسان وجود دارند که یا آفریدگار را نمیشناسند یا به وجود او اعتقاد ندارند.—مزمور ۱۴:۱؛ ۵۳:۱.
۴. الف) چرا مطالعه در مورد آفریدگار در دوران ما بجاست؟ ب) علم از پاسخگویی به چه پرسشهایی عاجز است؟
۴ مؤسسات آموزشی شکاکانی تربیت میکنند که میپندارند علم به پرسشهایی که در مورد منشأ عالم و حیات مطرح است پاسخ داده است (یا خواهد داد). در کتاب «منشأ حیات» (فرانسه)، به قلم آژِن و لِنِی آمده است: «در آستانهٔ قرن بیست و یکم منشأ حیات هنوز مورد بحث است. منشأ حیات مسئلهٔ بسیار دشواری است و حل آن مستلزم مطالعه و بررسی در همهٔ زمینههاست، از فضای نامتناهی گرفته تا ذرات بسیار ریز.» با این همه، در فصل آخر این کتاب تحت عنوان «پرسش همچنان بیجواب است،» آمده است: «ما برخی از پاسخهای علمی را در رابطه با این پرسش که حیات چگونه بر روی زمین پدید آمده است، مورد بررسی قرار دادیم. ولی چرا حیات پدید آمده است؟ هدف از زندگی چیست؟ اینها پرسشهایی است که علم نمیتواند بدانها پاسخ دهد. چرا که علم فقط در جستجوی ‹چگونگی› پدیدههاست. ‹چگونه› و ‹چرا› دو پرسش کاملاً متفاوت هستند. . . . پاسخگویی به پرسش ‹چرا،› بر عهدهٔ فلسفه، مذهب، و بالاتر از همه بر عهدهٔ تک تک ماست.»
پاسخگویی به پرسشها و یافتن معنای زندگی
۵. کدام دسته از مردم بویژه از شناخت بهتر آفریدگار بهره خواهند برد؟
۵ انسانها در پی درک علت وجود حیات هستند، بویژه میخواهند علت وجود خود را بیابند. باید به کسانی که هنوز به وجود آفریدگار پی نبردهاند و طبعاً از طریقهای او نیز آگاهی چندانی ندارند، توجه نشان دهیم یا به کسانی که خدا در نظر آنان با تصویری که کتاب مقدس از خدا ارائه میدهد، بسیار تفاوت دارد. اکثر میلیاردها انسانی که در شرق دور یا مناطق دیگر پرورش یافتهاند، خدا را موجودی واقعی و دارای شخصیتی جذاب نمیدانند. در نظر آنها واژهٔ «خدا» ممکن است تداعیکنندهٔ نیرویی بینشان یا علتی مبهم باشد. آنها آفریدگار را نمیشناسند و با طریقهایش آشنایی ندارند. اگر این افراد، و میلیونها انسان دیگری که چنین دیدگاههایی دارند، بتوانند به وجود آفریدگار اعتقاد پیدا کنند، فایدهٔ بسیار خواهند برد؛ برای مثال به امید زندگی جاودانی دست خواهند یافت! آنها نیز میتوانند به موهبتی دست یابند که بسیار کمیاب است، یعنی زندگیی دارای معنای واقعی، مقصود حقیقی و همراه با آرامش خاطر.
۶. چگونه زندگی بسیاری از افراد امروزه با زندگی پُل گوگن و نقاشیهای وی تشابه دارد؟
۶ مثالی بزنیم: در سال ۱۸۹۱ هنرمند فرانسوی، پل گوگن، برای یافتن زندگیی پرمعنا در بهشتی حقیقی راهی پُلینزی فرانسه شد. لیکن زندگی بیبندوبار گذشتهٔ او برایش بیماری به همراه آورد و باعث رنج وی و دیگران شد. وقتی مرگ خود را نزدیک دید، تابلویی بزرگ نقاشی کرد که ظاهراً در آن ‹زندگی را به صورت رازی بزرگ تعبیر کرده است.› آیا میدانید گوگن آن تابلو را چه نامید؟ «از کجا آمدهایم؟ چه هستیم؟ به کجا میرویم؟» شاید چنین پرسشهایی را از دهان دیگران نیز شنیده باشی. بسیاری از مردم در جستجوی پاسخ چنین پرسشهایی هستند. اما وقتی هیچ پاسخ قانعکنندهای برای آنها نمییابند، یا به عبارت دیگر به معنای زندگی دست نمییابند، به کجا میتوانند روی آورند؟ آنها شاید به این نتیجه برسند که زندگیشان با زندگی حیوانات تفاوت چندانی ندارد.—۲پطرس ۲:۱۲.a
۷، ۸. چرا بررسیهای علمی بتنهایی کافی نیستند؟
۷ لذا میتوان درک کرد که چرا شخصی همچون یک استاد فیزیک به نام فریمَن دایسن نوشت: «افراد بسیاری با من همعقیدهاند وقتی که دوباره پرسشهایی را مطرح میکنم که ایوب مطرح کرده بود. چرا رنج میکشیم؟ چرا دنیا تا این حد ظالم است؟ منظور از درد و فاجعه چیست؟» (ایوب ۳:۲۰، ۲۱؛ ۱۰:۲، ۱۸؛ ۲۱:۷) همانطور که ذکر شد، بسیاری از انسانها برای دستیابی به پاسخ این پرسشها به جای آنکه به خدا روی آورند، دست به دامن علم شدهاند. زیستشناسان، اقیانوسشناسان، و دانشمندان دیگر بر دانش ما در مورد زمین و حیات افزودهاند. از سوی دیگر، ستارهشناسان و فیزیکدانان در مورد منظومهٔ شمسی، ستارگان و حتی کهکشانهای دوردست به اطلاعاتی دست یافتهاند. (با پیدایش ۱۱:۶ مقایسه شود.) چه نتیجهگیریهای معقولانهای میتوان از چنین اطلاعاتی کرد؟
۸ برخی از دانشمندان اظهار میدارند که عالم، نشانگر «ذهن» یا «دستخط» خداست. ولی آیا چنین نظری نادیده گرفتن نکتهٔ اصلی نیست؟ در مجلهٔ سایِنس (انگل.) آمده است: «وقتی پژوهشگران میگویند که کیهانشناسی معرف ‹ذهن› یا ‹دستخط› خداست، به الوهیتْ چیزی را نسبت میدهند که شاید نهایتاً جنبهٔ کماهمیتتر کیهان باشد، یعنی ساختمان فیزیکی آن.» فیزیکدانی به نام استیون واینبرگ، برندهٔ جایزهٔ نوبل، حتی نوشت: «هر چه عالم قابلدرکتر میشود، گویی بیمعناتر جلوه میکند.»
۹. چه شواهدی میتوانند به ما و دیگران برای شناخت بهتر آفریدگار کمک کنند؟
۹ شاید، تو نیز در میان کسانی باشی که موضوع را با جدیت مورد بررسی قرار دادهاند و مفهوم واقعی زندگی را در شناخت آفریدگار یافتهاند. این نوشتهٔ پولس رسول را به یاد آور: «انسان از ابتدا، آسمان و زمین و چیزهایی را که خدا آفریده، دیده است و با دیدن آنها میتواند به وجود خدا و قدرت ابدی او پی ببرد.» (رومیان ۱:۲۰، ترجمهٔ تفسیری) واقعیاتی در مورد جهان و بشر وجود دارند که میتوانند به انسانها کمک کنند تا آفریدگار را بشناسند و در ارتباط با او به زندگی خود معنا ببخشند. به سه جنبهٔ مختلف این واقعیات توجه کن: عالم اطراف ما، منشأ حیات، و قابلیتهای ذهنی ما.
دلایلی چند برای اعتقاد به آفریدگار
۱۰. چرا باید در مورد «آغاز» عالم تعمق کرد؟ (پیدایش ۱:۱؛ مزمور ۱۱۱:۱۰)
۱۰ عالم چگونه به وجود آمد؟ شاید از اطلاعاتی که از تلسکوپهای فضایی و فضاپیماهای پژوهشی به دست آمدهاند، بدانی که عالم ما همیشه وجود نداشته است. بلکه دارای آغاز بوده و در حال انبساط است. مفهوم ضمنی این اطلاعات چیست؟ اخترشناسی به نام سِر بِرنارد لاوِل اظهار داشت: «اگر در یک مقطع زمانی در گذشته، عالم نزدیک به وضعیت انفصالی بینهایت کوچک و چگال بوده است، چه چیزی پیش از آن . . . وجود داشته است؟ . . . مجبوریم با این مسئله که آغازی وجود داشته است روبرو شویم.»
۱۱. الف) وسعت عالم چقدر است؟ ب) از دقتی که در عالم وجود دارد چه نتیجهای میتوان گرفت؟
۱۱ ساختار عالم، منجمله سیارهٔ ما، نشانگر تنظیمی دقیق و شگرف است. برای مثال، بازدهی طولانی و ثبات، دو خصوصیت فوقالعادهٔ خورشید ما و دیگر ستارگان هستند. در حال حاضر تعداد کهکشانهای قابلرؤیت در عالم بین ۵۰ میلیارد (۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۵۰) تا ۱۲۵ میلیارد برآورد شده است، و کهکشان راه شیری میلیاردها ستاره را در خود جای داده است. حال این موضوع را در نظر بگیر: میدانیم که در موتور اتومبیل باید بین سوخت و هوا نسبت بحرانی برقرار باشد. اگر صاحب اتومبیل باشی، شاید از مکانیک مجربی بخواهی که موتورش را تنظیم کند، تا اتومبیل بیدردسر و با کارآیی بیشتری کار کند. اگر برای یک موتور ساده، به چنین دقتی نیاز باشد، پس مثلاً برای خورشید ما که با کارآیی «میسوزد» وضع چگونه است؟ بوضوح میتوان مشاهده کرد که نیروهای اصلیی که در این کار دخیلند بدقت تنظیم شدهاند تا حیات بر روی زمین ممکن شود. آیا این تنظیم دقیق به خودی خود به وجود آمده است؟ ایوب، مرد باستانی پرسید: «آیا قانونهای آسمان را میدانی؟ یا آن را بر زمین مسلّط میگردانی؟» (ایوب ۳۸:۳۳) هیچ انسانی بدانها واقف نیست. پس این دقت از کجا سرچشمه گرفته است؟—مزمور ۱۹:۱.
۱۲. چرا در نظر گرفتن یک ذهن بسیار هوشمند در پس آفرینش معقولانه است؟
۱۲ آیا چیزی یا کسی که برای بشر قابل رؤیت نیست مسبب آن است؟ بیا این پرسش را از دریچهٔ چشم علم نوین بنگریم. اغلب اخترشناسان وجود اجرام سماوی غولآسایی به نام سیاهچاله را پذیرفتهاند. این سیاهچالهها را نمیتوان دید، اما کارشناسان به وجود آنها اطمینان دارند. به همین شکل، در کتاب مقدس آمده است که در عالم دیگری موجودات قدرتمندی وجود دارند که قابل رؤیت نیستند—آفریدههای روحی. اگر چنین موجودات قدرتمند و نادیدنیی وجود داشته باشند، آیا نمیتوان پذیرفت که دقتی که در سرتاسر عالم مشهود است، از شعوری قدرتمند منشأ گرفته است؟—نحمیا ۹:۶.
۱۳، ۱۴. الف) علم دربارهٔ منشأ حیات در واقع چه چیزی را به اثبات رسانیده است؟ ب) وجود حیات بر روی زمین نشانگر چیست؟
۱۳ مدرک دیگری که میتوان برای یاری مردم در شناخت آفریدگار ارائه کرد مربوط به منشأ حیات میباشد. از وقتی آزمایشهای لویی پاستور انجام گرفتهاند، پذیرفته شده است که حیات نمیتوانسته به وسیلهٔ خلقالساعه و از هیچ پدیده آمده باشد. در اینصورت سرچشمهٔ حیات بر روی زمین چیست؟ در طی دههٔ ۱۹۵۰، دانشمندان سعی کردند ثابت کنند که حیات هنگامی که جوّ اولیه مورد اصابت مداوم برق آسمان قرار میگرفت به آهستگی در اقیانوسی اولیه تحول یافته است. اما شواهد جدیدتر، نشان میدهند که بعید است چنین عاملی منشأ حیات بر روی زمین باشد، چرا که چنین جوّی هرگز وجود نداشته است. از اینرو، برخی از دانشمندان در جستجوی توضیح بهتری هستند. ولی آیا آنها نیز متوجه نکتهٔ اصلی نشدهاند؟
۱۴ دانشمند بریتانیایی، فرِد هُیل، پس از دهها سال پژوهش در مورد عالم و حیات در آن، اظهار داشت: «به جای آنکه این احتمال فوقالعاده ضعیف را بپذیریم که نیروهای بیارادهٔ طبیعت، حیات را به وجود آوردهاند، گویی بهتر است حیات را نتیجهٔ عملی عمدی و هوشمندانه بدانیم.» بله، هر چه اطلاعاتمان در مورد عجایب حیات افزوده میشود، منطقیتر به نظر میآید که حیات از منبعی هوشمند منشأ گرفته باشد.—ایوب ۳۳:۴؛ مزمور ۸:۳، ۴؛ ۳۶:۹؛ اعمال ۱۷:۲۸.
۱۵. چرا میتوان گفت که ما موجوداتی بیهمتا هستیم؟
۱۵ پس نخستین مدرک مربوط به عالم و دومین آن مربوط به منشأ حیات بر روی زمین میباشد. حال به سومین مدرکی که در دست داریم بپردازیم—بیهمتایی خود ما انسانها. از بسیاری جهات، همهٔ افراد بشر بیهمتا هستند؛ پس تو نیز بیهمتا هستی. از چه نظر؟ شاید شنیده باشی که مغز را به یک اَبَرکامپیوتر تشبیه کردهاند. ولی اکتشافات اخیر نشانگر آن است که چنین مقایسهای بسیار ناقص است. دانشمندی از انستیتوی فنی ماساچوست اظهار داشت: «کامپیوترهای امروزی را نمیتوان حتی با تواناییهای یک کودک ۴ ساله در بینایی، صحبت و حرکت کردن، یا استفاده از عقل سلیم مقایسه کرد. . . . تخمین زده میشود که توانایی پردازش اطلاعات حتی در پرقدرتترین ابرکامپیوترها برابر با سیستم عصبی یک حلزون است—یعنی تنها ذرهای از قدرت ابرکامپیوتری که در جمجمهٔ [ما] قرار دارد.»
۱۶. توانایی تکلم در ما نشانگر چیست؟
۱۶ زبان یکی از تواناییهایی است که ما به دلیل وجود مغزمان از آن برخورداریم. برخی افراد به دو یا سه زبان، و یا حتی بیشتر سخن میگویند، با این حال حتی اگر تنها به یک زبان نیز سخن بگوییم باز هم بیهمتاییم. (اشعیا ۳۶:۱۱؛ اعمال ۲۱:۳۷-۴۰) پرفسور آر. اِس. و پرفسور دی. اِچ. فَئوتس این پرسش را مطرح ساختند: «آیا فقط انسان، قادر است با کمک زبان با دیگران ارتباط برقرار کند؟ . . . همهٔ حیوانات عالی با نشانههای گوناگون با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. به عنوان مثال ایماء و اشاره، بو، صدا، فریاد و آواز، و حتی رقص همچون زنبورها. اما به نظر میآید که در میان حیوانات فقط انسان است که دارای زبانی با ساختار و دستورزبان است. حیوانات تصاویرِ بازنما نمیکشند، که خود موضوعی پراهمیت است. بلکه در بهترین حالت فقط کاغذ را خطخطی میکنند.» حقیقتاً که فقط انسان است که میتواند با استفاده از مغز خود به یک زبان سخن بگوید و تصاویری معنیدار بکشد.—با اشعیا ۸:۱ مقایسه شود؛ ۳۰:۸؛ لوقا ۱:۳.
۱۷. فرق اساسیی که بین یک حیوان و یک انسان هنگام نگریستن در آینه وجود دارد چیست؟
۱۷ گذشته از اینها، ما از وجود خود آگاه و باخبریم. (امثال ۱۴:۱۰) آیا تا به حال پرنده، سگ، یا گربهای را دیدهای که در مقابل تصویر خود در آینه شروع به نوک زدن، حمله یا خُرخُر کند؟ حیوان خود را در آینه نمیشناسد و تصور میکند که حیوان دیگری در مقابل اوست. در حالیکه وقتی ما به آینه نگاه میکنیم، خود را میشناسیم. (یعقوب ۱:۲۳، ۲۴) ما ظاهر خود را در آینه میآراییم یا با خود فکر میکنیم که چند سال دیگر چهرهمان چگونه خواهد بود. حیوانات چنین کاری نمیکنند. بله، مغز ما از ما موجودی بیهمتا میسازد. چه کسی باید به این دلیل تحسین شود؟ چگونه مغز میتوانست بدون دخالت خدا پدید آمده باشد؟
۱۸. چه تواناییهای ذهنیی ما را از حیوانات متمایز میسازند؟
۱۸ مغزمان به ما امکان میدهد که از هنر و موسیقی لذت ببریم و نیز حس تشخیص خوب و بد را در ما به وجود میآورد. (خروج ۱۵:۲۰؛ داوران ۱۱:۳۴؛ ۱پادشاهان ۶:۱، ۲۹-۳۵؛ متی ۱۱:۱۶، ۱۷) چرا ما انسانها از چنین امکانی برخورداریم ولی حیوانات نیستند؟ آنها از مغز خود عمدتاً برای نیازهای ضروری خویش همچون به دست آوردن غذا، یافتن جفت، یا ساختن لانه استفاده میکنند. فقط انسانها هستند که به آینده فکر میکنند. بعضی حتی در مورد تأثیر اعمالشان بر روی محیط زیست یا آیندگان به تفکر میپردازند. چرا؟ جامعه ۳:۱۱ در مورد انسانها میگوید: «[آفریدگار] ابدیّت را در دلهای ایشان نهاده.» بله، توانایی ما در تفکر در مورد ابدیّت یا تصور زندگی جاودانی امری استثنایی است.
بگذاریم آفریدگار به زندگیمان معنای بیشتری ببخشد
۱۹. برای آنکه بتوانیم دیگران را یاری کنیم تا در مورد آفریدگار به تفکر بپردازند، به سه نکته میتوان اشاره کرد، آنها کدامند؟
۱۹ تا اینجا فقط به سه نکته اشاره کردیم: دقتی که در عالم لایتناهی میبینیم، منشأ حیات بر روی زمین، و بیهمتایی غیرقابلانکار مغز انسان با تواناییهای بسیار آن. نتیجهای که از این سه نکته میتوان گرفت چیست؟ در اینجا روش استدلالی را میآوریم که میتوان از آن برای کمک به دیگران در رسیدن به نتیجه استفاده کرد. ابتدا میتوان پرسید: آیا عالم دارای آغاز است؟ اغلب افراد معتقدند که دارای آغاز است. در ادامه میتوان پرسید: آیا این آغاز در اثر خلقت بوده است یا نه؟ اغلب افراد عقیده دارند که عالم خلق شده است. در اینجا به پرسش نهایی میرسیم: آیا جهان توسط چیزی ازلی یا شخصی ازلی آغاز شده است؟ با مطرح کردن موضوع به این شکل واضح و منطقی، بسیاری به این نتیجه میرسند که باید آفریدگاری وجود داشته باشد! اگر چنین است آیا زندگی نباید معنایی داشته باشد؟
۲۰، ۲۱. چرا شناخت آفریدگار برای یافتن معنای زندگی ضروری است؟
۲۰ کل وجود ما، منجمله حس تشخیص خوب و بد در ما و اخلاقیات به طور اعم باید با آفریدگار مرتبط باشد. دکتر رالو مِی نوشت: «تنها ساختار مناسبی که میتوان برای اخلاق قایل شد معنای بنیادی زندگی است.» در کجا میتوان آن را جستجو کرد؟ همین نویسنده در ادامه نوشت: «ساختار بنیادی همان ماهیت خداست. اصول خدا اصولی هستند که از ابتدای خلقت تا اتمام آن شالودهٔ زندگی را تشکیل میدهند.»
۲۱ از اینرو بسهولت میتوان درک کرد که چرا مزمورنویس هنگام درخواست از آفریدگار از خود فروتنی و حکمت نشان داد: «ای خداوند طریقهای خود را به من بیاموز، و راههای خویش را به من تعلیم ده. مرا به راستیِ خود سالک گردان و مرا تعلیم ده زیرا تو خدای نجات من هستی.» (مزمور ۲۵:۴، ۵) زندگی این مزمورنویس با شناخت بهتر آفریدگار به طور حتم معنا و مقصود بیشتر، و جهت بهتری یافته بود. ما نیز هر یک میتوانیم از این مزایا برخوردار شویم.—خروج ۳۳:۱۳.
۲۲. شناخت طریقهای آفریدگار مستلزم چیست؟
۲۲ شناخت بهتر «طریقهای» آفریدگار شامل شناخت بهتر شخصیت وی نیز میشود. با اینکه آفریدگار نادیدنی و به نحو حیرتآوری قدرتمند است، چگونه میتوانیم او را بهتر بشناسیم؟ مقالهٔ بعدی به این موضوع میپردازد.
[پاورقی]
a دکتر ویکتور ای. فرانکِل، در مورد آنچه در اردوگاههای کار اجباری نازیها روی داد، اظهار داشت: «جستجوی معنای زندگی، نیروی اصلی در زندگی فرد است نه یک توجیه ثانوی از محرکهای غریزی،» همچون غریزهٔ حیوانات. او در ادامه اضافه کرد که در یک نظرسنجی که دهها سال پس از جنگ جهانی دوم در فرانسه انجام شد، «٪۸۹ افراد اذعان داشتند که انسان نیاز دارد برای ‹چیزی› زندگی کند.»
چگونه پاسخ میدهی؟
◻ چرا نباید فقط به اطلاعاتی که علم در مورد عالم در اختیارمان قرار میدهد اکتفا کنیم؟
◻ برای ترغیب دیگران به تفکر در مورد آفریدگار، به چه نکاتی میتوانیم اشاره کنیم؟
◻ چرا شناخت آفریدگار کلید دست یافتن به معنایی رضایتبخش برای زندگی است؟
[دیاگرام/نمودار در صفحهٔ ۱۲]
(برای دیدن شکل صحیح به نشریه رجوع شود)
چه نتیجهگیریی میکنی؟
عالم ما
↓ ↓
آغازی ندارد آغازی دارد
↓ ↓
خلق نشده است خلق شده است
↓ ↓
توسط چیزی ازلی توسط شخصی ازلی
[تصویر در صفحهٔ ۹]
وسعت و دقتی که در عالم وجود دارد بسیاری را به تفکر در مورد آفریدگار واداشته است
[سطر اعتبار]
صفحههای ٩ و ١٢: Jeff Hester )Arizona State University( and NASA