فصل ۱۴
دو پادشاه تغییر هویت میدهند
۱، ۲. الف) چه رویدادهایی سبب شد تا آنتیوخوس چهارم در مقابل تقاضاهای روم سر فرود آورد؟ ب) سوریه چه زمانی به یک استان رومی تبدیل شد؟
شهریار سوریه، آنتیوخوس چهارم، به مصر هجوم آورده به نام پادشاه آن سرزمین تاجگذاری میکند. روم به درخواست بطلمیوس ششم، پادشاه مصر، کنسول کایوس پوپیلیوس لایناس را به مصر گسیل میدارد. این کنسول ناوگانی عظیم به همراه خود دارد و حامل احکامی از سنای روم است مبنی بر آنکه آنتیوخوس چهارم باید از مقام پادشاهی مصر دست بکشد و از آن کشور عقبنشینی کند. پادشاه سوری و کنسول رومی در الئوسیس، واقع در حومهٔ اسکندریه، با یکدیگر روبرو میشوند. آنتیوخوس چهارم فرصت میخواهد تا با مشاورانش به تبادلنظر بپردازد، ولی لایناس دایرهای گرداگرد پادشاه میکشد و میگوید پیش از عبور از این خط باید پاسخ بدهی. آنتیوخوس چهارم، با حقارت به خواستههای روم تن در میدهد و در سال ۱۶۸ ق.د.م.، به سوریه بازمیگردد. بدینسان درگیری بین پادشاه سوری شمال و پادشاه مصری جنوب پایان میگیرد.
۲ روم که بر امور خاورمیانه ریاست میکرد، سوریه را نیز زیر نفوذ خود درمیآورد. از اینرو، با وجود آنکه پس از مرگ آنتیوخوس چهارم در سال ۱۶۳ ق.د.م.، پادشاهان دیگری در سلسلهٔ سلوکیان بر سوریه حکمرانی میکنند، اما دیگر نقش «پادشاه شمال» را ایفا نمیکنند. ( دانیال ۱۱:۱۵) سوریه سرانجام در سال ۶۴ ق.د.م.، به یکی از استانهای روم تبدیل میشود.
۳. روم چه وقت و چگونه بر مصر استیلا یافت؟
۳ سلسلهٔ بطالسه در مصر کمی بیش از ۱۳۰ سال پس از مرگ آنتیوخوس چهارم، همچنان در مقام «پادشاه جنوب» باقی میماند. ( دانیال ۱۱:۱۴) اوکتاویانوس فرمانروای رومی در سال ۳۱ ق.د.م.، در طی نبرد آکتیون بر نیروهای ائتلافی آخرین ملکهٔ بطالسه، کلئوپاترای هفتم و معشوق رومی وی، مارکوس آنتونیوس، چیره میشود. سال بعد، پس از خودکشی کلئوپاترا، مصر نیز به صورت یک استان رومی درمیآید و دیگر در نقش پادشاه جنوب ظاهر نمیشود. روم تا سال ۳۰ ق.د.م.، بر هر دو کشور سوریه و مصر استیلا مییابد. آیا حال باید انتظار داشته باشیم که حکومتهای دیگری نقش پادشاه شمال و پادشاه جنوب را بر عهده بگیرند؟
پادشاهی جدید «عاملی» میفرستد
۴. چرا انتظار میرفت که موجودیت حاکم دیگری به صورت پادشاه شمال درآید؟
۴ در بهار سال ۳۳ د.م.، عیسی مسیح به پیروانش گفت: «پس چون مکروهِ ویرانی را که به زبان دانیال نبّی گفته شده است، در مقام مقدّس برپا شده بینید، . . . آنگاه هر که در یهودیّه باشد به کوهستان بگریزد.» ( متی ۲۴:۱۵، ۱۶) عیسی با نقل قول از دانیال ۱۱:۳۱ به پیروانش دربارهٔ «مکروهِ ویرانی» هشدار داد. این نبوت که پادشاه شمال را شامل میشد، حدود ۱۹۵ سال پس از مرگ آنتیوخوس چهارم یعنی آخرین پادشاه سوری که نقش پادشاه شمال را بر عهده داشت، بیان شد. به طور حتم، موجودیت حاکم دیگری باید هویت پادشاه شمال را بر عهده میگرفت. اما کدامیک؟
۵. چه کسی به صورت پادشاه شمال برخاست و به جای آنتیوخوس چهارم که زمانی این مقام را بر عهده داشت، نشست؟
۵ فرشتهٔ یَهُوَه خدا چنین پیشگویی کرد: «پس در جای او [آنتیوخوس چهارم] کسی خواهد برخاست که طلبکنندهای برای گذشتن از قلمرو سلطنت پرجلال اعزام میدارد، لیکن در اندک ایّامی او نیز هلاک خواهد شد نه به غضب و نه به جنگ.» ( دانیال ۱۱:۲۰، د ج ) کسی که بدین شکل «برخاست» نخستین امپراتور روم، اوکتاویانوس ملقب به آوگوستوس قیصر ( یا همان اوغُسْطُس قیصر) بود. — لطفاً به «یکی مفتخر، دیگری حقیر» در صفحهٔ ۲۴۸ مراجعه کنید.
۶. الف) چه وقت «طلبکنندهای» برای گذشتن از «قلمرو سلطنت پرجلال» اعزام شد، و اهمیت این امر در چه بود؟ ب) چرا میتوان گفت که مرگ آوگوستوس «نه به غضب و نه به جنگ» بود؟ پ) در هویت پادشاه شمال چه تغییری روی داد؟
۶ «قلمرو سلطنت پرجلال» آوگوستوس شامل «فخر زمینها» یعنی استان رومی یهودیه، نیز بود. ( دانیال ۱۱:۱۶) در سال ۲ ق.د.م.، آوگوستوس «طلبکنندهای» فرستاد. در واقع فرمان نامنویسی یا ثبت احوالی بود که احتمالاً برای آگاهی از تعداد جمعیت به منظور وضع مالیات و احضار به خدمت نظام انجام پذیرفت. به پیروی از این فرمان، یوسف و مریم برای ثبت مشخصاتشان به بَیتلَحَم سفر کردند و در نتیجه، تولد عیسی در محل پیشگوییشده صورت گرفت. ( میکاه ۵:۲؛ متی ۲:۱-۱۲) در ماه اوت سال ۱۴ د.م.، «در اندک ایّامی» یا به عبارت دیگر کمی پس از صدور فرمان ثبت احوال، آوگوستوس در سن هفتاد و ششسالگی درگذشت، نه «به غضب» یک قاتل و نه «به جنگ،» بلکه در اثر بیماری. پادشاه شمال تغییر هویت داده بود! این پادشاه حال به صورت امپراتوران حکومت روم در آمده بود.
‹حقیر برمیخیزد›
۷، ۸. الف) چه کسی به جای آوگوستوس به پادشاهی شمال رسید؟ ب) چرا «جلال سلطنت» اجباراً به جانشین آوگوستوس قیصر واگذار شد؟
۷ فرشته در ادامهٔ نبوت گفت: «در جای او [آوگوستوس] حقیری خواهد برخاست اما جلال سلطنت را به وی نخواهند داد و او ناگهان داخل شده، سلطنت را با حیلهها خواهد گرفت. و سیل افواج و رئیس عهد نیز از حضور او رُفته و شکسته خواهند شد.» — دانیال ۱۱:۲۱، ۲۲.
۸ آن شخص «حقیر،» تیبریوس قیصر، پسر لیویا زن سوم آوگوستوس بود. ( لطفاً به «یکی مفتخر، دیگری حقیر» در صفحهٔ ۲۴۸ مراجعه کنید.) آوگوستوس، از این پسرخواندهاش به دلیل خصوصیات ناپسند وی متنفر بود و مایل نبود که وی قیصر بعدی روم گردد. «جلال سلطنت» با نارضایتی هنگامی به او واگذار شد که همهٔ جانشینان احتمالی دیگر از میان رفته بودند. آوگوستوس، تیبریوس را در سال ۴ د.م.، به فرزندی پذیرفت و وی را وارث تخت خویش ساخت. پس از مرگ آوگوستوس، تیبریوس پنجاه و چهارساله، یعنی همان حقیر، ‹برخاست› و در مقام امپراتور روم و پادشاه شمال بر اریکهٔ قدرت تکیه زد.
۹. تیبریوس چگونه ‹سلطنت را با حیلهها گرفت›؟
۹ در «دایرةالمعارف جدید بریتانیکا» ( انگل.) آمده است: «تیبریوس» با سنا به نحوی سیاستمدارانه رفتار کرد و تا یک ماه [پس از مرگ آوگوستوس] اجازه نداد که سنا او را امپراتور بخواند.» و به سنا گفت که هیچکس بجز آوگوستوس توانایی بر دوش کشیدن بار حکومت بر امپراتوری روم را ندارد، از اینرو از سناتورها خواست تا با واگذاری اختیار حکومت به یک گروه به جای یک شخص واحد مجدداً نظام جمهوری را برقرار کنند. ویل دورانت مینویسد: «سنا که جرأت نداشت سخنان تیبریوس را باور کند، آنقدر با تیبریوس تعارف و مجامله کرد تا عاقبت تیبریوس اختیارات را . . . پذیرفت.» دورانت سپس ادامه میدهد: «هر دو طرف نمایش را خوب بازی کردند. تیبریوس خواستار امپراتوری بود، [وگرنه] به هر طریق که بود راهی برای گریز از آن مییافت. سنا از تیبریوس وحشت و نفرت داشت، اما از برقرار کردن مجدد جمهوریی که مانند جمهوری سابق بر اساس مجالسی استوار باشد که فقط به طور فرضی و نه عملی بر امور استیلا دارند پا پس میکشید.» بدینسان تیبریوس ‹سلطنت را با حیلهها گرفت.›
۱۰. چگونه ‹سیل افواج شکسته شد›؟
۱۰ فرشته در مورد «سیل افواج» یا به عبارت دیگر نیروهای نظامی پادشاهیهای مجاور، گفت: «رُفته و شکسته خواهند شد.» هنگامی که تیبریوس پادشاه شمال گشت، برادرزادهاش گرمانیکوس کایسار فرماندهٔ سپاهیان روم در کنار رود راین بود. در سال ۱۵ د.م.، گرمانیکوس نیروهایش را بر ضد قهرمان ژرمن، آرمینیوس، رهبری کرد و موفقیتهای ناچیزی به دست آورد. لکن این پیروزیهای محدود برای تیبریوس گران تمام شد و از آن پس، عملیات نظامی در سرزمین ژرمنها را متوقف ساخت. در عوض، کوشید با شعلهور ساختن جنگ داخلی از وحدت قبایل ژرمن جلوگیری کند. سیاست خارجی وی عمدتاً سیاست دفاعی بود و تأکید آن بر تقویت سرحدات کشور. این رویه تا حدودی موفقیتآمیز بود. بدین ترتیب، «سیل افواج» تحت کنترل قرار گرفتند و «شکسته» شدند.
۱۱. ‹رئیس عهد› چگونه ‹شکسته شد›؟
۱۱ ‹رئیس عهدی› که یَهُوَه خدا با ابراهیم بسته بود و از طریق آن همهٔ خانوادههای روی زمین برکات مییافتند، نیز «شکسته» شد. عیسی مسیح همان ذریت یا نسل ابراهیم بود که در این عهد وعده داده شده بود. ( پیدایش ۲۲:۱۸؛ غلاطیان ۳:۱۶) در چهاردهم ماه نیسان سال ۳۳ د.م.، عیسی در قصر والی روم در اورشلیم در مقابل پُنطیُوس پیلاطُس حضور یافت. کاهنان یهودی عیسی را متهم به خیانت به امپراتور کرده بودند. ولی عیسی به پیلاطُس گفت: «پادشاهی من متعلق به این جهان نیست. . . . پادشاهی من پادشاهی دنیوی نیست.» یهودیان از بیم آنکه مبادا والی رومی عیسای بیگناه را آزاد سازد فریاد برآوردند: «اگر این شخص را رها کنی، دوست قیصر نیستی. هر که خود را پادشاه سازد، برخلاف قیصر سخن گوید.» پس از تقاضای اعدام عیسی، اضافه کردند: «غیر از قیصر پادشاهی نداریم.» پیلاطُس بر طبق قانون «خیانت به مقام سلطنت» که تیبریوس آن را گستردهتر ساخته بود و عملاً هر گونه توهین به قیصر را شامل میشد، عیسی را برای «شکسته» شدن یا به عبارت دیگر مرگ بر روی چوبهٔ شکنجه تسلیم کرد. — یوحنا ۱۸:۳۶؛ ا ش، ۱۹:۱۲-۱۶؛ مرقس ۱۵:۱۴-۲۰.
پادشاه مستبدی که ‹تدبیرها مینماید›
۱۲. الف) چه ارگانی با تیبریوس ائتلاف کرد؟ ب) تیبریوس چگونه ‹با جمعی قلیل افراشته و بزرگ شد›؟
۱۲ فرشته در حالیکه هنوز در مورد تیبریوس نبوت میکرد گفت: «از وقتی که ایشان با وی همداستان شده باشند او به حیله رفتار خواهد کرد و با جمعی قلیل افراشته و بزرگ خواهد شد.» ( دانیال ۱۱:۲۳) اعضای سنای روم طبق قانون اساسی با تیبریوس ‹همداستان شده بودند،› و تیبریوس از لحاظ رسمی به آنها متکی بود. ولی حیلهگر بود و در واقع ‹با جمعی قلیل افراشته و بزرگ شد.› این جمع قلیل همان محافظان پرایتوری رومی بودند که در نزدیکی دیوارهای روم مستقر شده بودند. نزدیکی آنها به روم سنا را وحشتزده میکرد و به تیبریوس امکان میداد هر گونه شعلهٔ مخالفت را در میان اهالی خاموش سازد. بدینسان به وسیلهٔ حدود ۰۰۰,۱۰ محافظ، نیرومند باقی ماند.
۱۳. تیبریوس از چه نظر از پدرانش فراتر رفت؟
۱۳ فرشته سپس در ادامهٔ نبوت گفت: «ناگهان به برومندترین بِلاد وارد شده، کارهایی را که نه پدرانش و نه پدران پدرانش کرده باشند بجا خواهد آورد و غارت و غنیمت و اموال را به ایشان بذل خواهد نمود و به ضدّ شهرهای حصاردار تدبیرها خواهد نمود، لیکن اندک زمانی خواهد بود.» ( دانیال ۱۱:۲۴) تیبریوس شخصی بسیار بدگمان بود و دوران حکومتش مملو از فرمانهای قتل است. نفوذ سیانوس، فرماندهٔ محافظان پرایتوری، تا حد زیادی موجب شد که اواخر دوران حکومت تیبریوس با رعب و وحشت همراه باشد. سرانجام، سیانوس نیز خود مورد بدگمانی قرار گرفت و اعدام شد. استبداد تیبریوس از استبداد پدرانش نیز فراتر رفت.
۱۴. الف) تیبریوس چگونه «غارت و غنیمت و اموال» را در تمامی استانهای رومی توزیع کرد؟ ب) تیبریوس در هنگام مرگش چگونه فرمانروایی شمرده میشد؟
۱۴ با اینهمه تیبریوس در تمامی استانهای روم «غارت و غنیمت و اموال» را توزیع میکرد. در هنگام مرگش، همهٔ مردمان تابعش از رفاه برخوردار بودند. مالیاتها را سبک نگاه داشته بود، و با اهالی مناطق مصیبتزده با گشادهدستی رفتار میکرد. در صورتی که سربازان یا افسران به کسی ستم میکردند یا در موقع انجام وظیفه از قوانین تخطی میکردند، با انتقام امپراتور روبرو میشدند. قدرت در مشت محکم این امپراتور، با خود امنیت عمومی به ارمغان آورده، و سیستم خوب ارتباطی به شکوفایی بازرگانی و تجارت کمک کرده بود. تیبریوس اطمینان حاصل میکرد که امور داخل و خارج از روم با بیطرفی و نظم به انجام رسند. قوانین اصلاح شدند و ضوابط اجتماعی و اخلاقی با پیگیری اصلاحاتی که آوگوستوس قیصر بنیان نهاده بود، بهبود یافتند. با وجود این، تیبریوس ‹تدبیرها› و حیلهها به کار بست، تا جایی که تاسیتوس، مورخ رومی او را مردی ریاکار توصیف کرد که با مهارت رنگ عوض میکرد. تیبریوس را در هنگام مرگش در ماه مارس سال ۳۷ د.م.، پادشاهی مستبد میدانستند.
۱۵. روم در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم د.م. در چه وضعی به سر میبرد؟
۱۵ آن دسته از جانشینان تیبریوس که نقش پادشاه شمال را بر عهده داشتند از این قرارند: گایوس قیصر ( کالیگولا)، کلودیوس اول، نِرون، وسپاسیانوس، تیتوس، دومیتیانوس، نروا، ترایانوس، و هادریانوس. در «دایرةالمعارف جدید بریتانیکا» ( انگل.) آمده است: «جانشینان آوگوستوس اغلب همان سیاستهای اداری و برنامههای ساختمانسازی او را دنبال کردند، البته با نوآوری کمتر و خودنمایی بیشتر.» همین منبع بعداً میافزاید: «در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم روم در نقطهٔ اوج شکوه خویش قرار داشت و از همه وقت پرجمعیتتر بود.» با اینکه در طی این دوران در مرزهای امپراتوری مشکلاتی وجود داشت، نخستین رودررویی روم با پادشاه جنوب در قرن سوم د.م. رخ داد.
مخالفت با پادشاه جنوب
۱۶، ۱۷. الف) چه کسی نقش پادشاه شمال را که در دانیال ۱۱:۲۵ از آن سخن به میان آمده ایفا کرد؟ ب) چه کسی مقام پادشاه جنوب را کسب کرد، و این امر چگونه رخ داد؟
۱۶ فرشتهٔ خدا در ادامهٔ نبوت میگوید: «[پادشاه شمال] قوّت و دل خود را با لشکر عظیمی به ضدّ پادشاه جنوب برخواهد انگیخت و پادشاه جنوب با فوجی بسیار عظیم و قوی تهیّهٔ جنگ خواهد دید اما [پادشاه شمال] یارای مقاومت نخواهد داشت زیرا که به ضدّ او تدبیرها خواهند نمود. و آنانی که خوراک او را میخورند او را شکست خواهند داد و لشکر او تلف خواهد شد و بسیاری کشته خواهند افتاد.» — دانیال ۱۱:۲۵، ۲۶.
۱۷ حدود ۳۰۰ سال پس از آنکه اوکتاویانوس مصر را یکی از استانهای رومی ساخت اورلیانوس، امپراتور روم، نقش پادشاه شمال را بر عهده گرفت. در این بین، سپتیمیا زنوبیا، که ملکهٔ مستعمرهٔ رومی پالمورا بود، در نقش پادشاه جنوب ظاهر شد.a ( لطفاً به «زنوبیا، ملکهٔ جنگاور پالمورا» صفحهٔ ۲۵۲ مراجعه کنید.) ارتش پالمورا در سال ۲۶۹ د.م.، مصر را به بهانهٔ آنکه این سرزمین را برای روم مصون نگاه دارد، اشغال کرد. زنوبیا قصد داشت پالمورا را ممتازترین شهر مشرقزمین سازد و بر استانهای شرقی روم فرمان براند. اورلیانوس که از جاهطلبیهای این ملکه مضطرب گشته بود، «قوّت و دل خود» را بر ضد زنوبیا برانگیخت.
۱۸. نتیجهٔ کشمکش بین امپراتور اورلیانوس، یعنی پادشاه شمال، و ملکه زنوبیا، یعنی پادشاه جنوب چه بود؟
۱۸ زنوبیا که در رأس موجودیت حاکمی قرار داشت که پادشاه جنوب را تشکیل میداد، بر ضد پادشاه شمال «با فوجی بسیار عظیم و قوی» تحت فرماندهی دو تن از سردارانش، زابداس و زَبّای، «تهیّهٔ» جنگ دید. ولی اورلیانوس مصر را تصرف کرد و رهسپار فتح آسیای صغیر و سوریه شد. زنوبیا در امسا ( حمص کنونی) مغلوب گشت، و در پی آن به پالمورا عقبنشینی کرد. هنگامی که اورلیانوس آن شهر را محاصره کرد، زنوبیا با سرسختی به دفاع پرداخت لیکن سودی نداشت. ملکه و پسرش به سوی پارس گریختند، اما در نزدیکی رود فرات به چنگ رومیان افتادند. در سال ۲۷۲ د.م.، اهالی پالمورا شهرشان را تسلیم کردند. اورلیانوس زنوبیا را زنده نگاه داشت، و در سال ۲۷۴ د.م.، او را به صورت جالبترین بخش رژهٔ پیروزیاش از میان روم گذراند. این زن بقیهٔ عمر خویش را به صورت بانویی رومی به سر آورد.
۱۹. اورلیانوس چگونه به دلیل ‹تدبیرهایی که به ضدّ او› شد سقوط کرد؟
۱۹ اورلیانوس خود نیز به دلیل ‹تدبیرهایی که به ضدّ او› شد ‹یارای مقاومت نداشت.› در سال ۲۷۵ د.م.، بر ضد پارسها دست به لشکرکشی زد. ولی در حالی که در تراکیا به دنبال فرصت بود تا از تنگه گذشته پا به آسیای صغیر گذارد، آنانی که ‹خوراک او را میخوردند› بر ضد وی توطئهچینی کرده و او را «شکست» دادند. او قصد داشت منشی خود اِروس را به دلیل قانونشکنی کیفر دهد. اما اِروس فهرستی جعلی از افسران محکوم به اعدام تهیه کرد. افسران با دیدن این فهرست نقشهٔ قتل اورلیانوس را ریختند و آن را عملی ساختند.
۲۰. چگونه «لشکر» پادشاه شمال «تلف» شد؟
۲۰ دوران حکومت پادشاه شمال با مرگ اورلیانوس امپراتور خاتمه نیافت. فرمانروایان رومی دیگری در پی وی آمدند. حکومت، چندی در دست امپراتوران غرب و چندی در دست امپراتوران شرق بود. «لشکر» پادشاه شمال زیر فرمان این مردان، «تلف» یا «پراکنده»b شدند، و بسیاری به سبب تهاجمات قبایل شمالیِ ژرمن ‹کشته افتادند.› گُتها در قرن چهارم د.م. مرزهای روم را شکافتند. درپی تهاجمات پیدرپی و بیامان، در سال ۴۷۶ د.م. اودوآکر، رهبر ژرمنها، آخرین امپراتور حاکم بر روم را از میان برداشت. امپراتوری روم تا شروع قرن ششم، در غرب متلاشی شده و پادشاهان ژرمن بر بریتانیا، گال، ایتالیا، آفریقای شمالی، و اسپانیا فرمان میراندند. بخش شرقی امپراتوری تا قرن پانزدهم دوام آورد.
چندپارگی امپراتوریی عظیم
۲۱، ۲۲. در قرن چهارم د.م. کنستانتیوس چه تغییراتی به وجود آورد؟
۲۱ فرشتهٔ یَهُوَه بدون ذکر جزییات غیرضروری در مورد سقوط امپراتوری روم، که قرنها به طول انجامید، به پیشگویی فتوحات دیگر پادشاهان شمال و جنوب ادامه داد. با وجود این، مرور اجمالی تغییر و تحولات امپراتوری روم به ما کمک میکند تا بتوانیم هویت این دو پادشاه متخاصم را در زمانهای بعد مشخص کنیم.
۲۲ در قرن چهارم، کنستانتیوس، امپراتور روم، مسیحیت مرتد را از جانب دولت به رسمیت شناخت. او حتی در سال ۳۲۵ د.م.، شورای کلیسا را در نیقیه، واقع در آسیای صغیر، تشکیل داد و خود شخصاً ریاست آن را بر عهده گرفت. بعدها، اقامتگاه سلطنتی را از روم به بیزانس ( بوزانتیون) یا همان کنستانتینوپل منتقل ساخت و آن شهر را پایتخت جدید خود خواند. امپراتوری روم تا هنگام مرگ امپراتور تئودوسیوس اول، در روز هفدهم ژانویهٔ سال ۳۹۵ د.م.، همچنان زیر فرمان یک امپراتور اداره میشد.
۲۳. الف) پس از مرگ تئودوسیوس، چه تقسیماتی در امپراتوری روم صورت گرفت؟ ب) امپراتوری شرق چه وقت پایان یافت؟ پ) تا هنگام فرا رسیدن سال ۱۵۱۷ چه کسی به فرمانروایی مصر رسیده بود؟
۲۳ امپراتوری روم، در پی مرگ تئودوسیوس، بین پسران وی تقسیم شد. هونوریوس فرمانروایی بخش غربی و آرکادیوس حکومت بخش شرقی را که پایتختش کنستانتینوپل بود، به دست گرفتند. بریتانیا، گال، ایتالیا، اسپانیا، و آفریقای شمالی در میان استانهای بخش غربی بودند. مقدونیه، تراکیا، آسیای صغیر، سوریه، و مصر استانهای بخش شرقی را تشکیل میدادند. در سال ۶۴۲ د.م.، اسکندریه، پایتخت مصر، به دست ساراسنها ( عربها ) افتاد، و مصر به صورت یکی از استانهای خلایف درآمد. در ژانویهٔ سال ۱۴۴۹، کنستانتیوس یازدهم آخرین امپراتور شرق شد. ترکهای عثمانی زیر فرمان سلطان محمد دوم، در بیست و نهم ماه مه سال ۱۴۵۳، کنستانتینوپل را تصرف کردند و به حکومت امپراتوری روم شرقی پایان دادند. در سال ۱۵۱۷ مصر به یکی از استانهای ترک تبدیل شد. ولی بعداً این سرزمینِ پادشاه باستانی جنوب، تحت فرمان امپراتوری دیگری در بخش غربی درآمد.
۲۴، ۲۵. الف) به نقل از برخی مورخان، نقطهٔ شروع امپراتوری مقدس روم چه زمانی بود؟ ب) سرانجام چه کسانی صاحب عنوان «امپراتور» در امپراتوری مقدس روم شدند و چگونه؟
۲۴ در جناح غربی امپراتوری روم، اسقف کاتولیک روم، پاپ لئوی اول، برپا خاست. وی به دلیل دفاع از اختیارات پاپها در قرن پنجم د.م.، شهرت یافته بود. پس از مدتی، پاپ تاجگذاری امپراتور بخش غربی را بناحق به خود اختصاص داد. این تاجگذاری در روز کریسمس سال ۸۰۰ د.م. صورت گرفت. در این روز پاپ لئوی سوم تاج امپراتوری روم غربی را بر سر شارل پادشاه فرانکی ( شارلمان) گذارد. این تاجگذاری امپراتوری را در روم مجدداً احیا کرد و به نقل از برخی مورخان، نقطهٔ شروع امپراتوری مقدس روم بود. بدینسان امپراتوری شرقی و امپراتوری مقدس روم به وجود آمده و هر دو خود را پیرو مسیحیت میدانستند.
۲۵ با گذشت زمان، جانشینان شارلمان به صورت حاکمانی بیاختیار درآمدند. تخت امپراتوری حتی برای مدتی خالی ماند. در این بین، پادشاه ژرمن، اوتوی اول، بخش اعظم سرزمینهای شمالی و مرکزی ایتالیا را به چنگ آورد، و خود را پادشاه ایتالیا اعلام کرد. در دوم فوریهٔ سال ۹۶۲ د.م.، پاپ ژان دوازدهم، تاج امپراتوری مقدس روم را بر سر اوتوی اول گذارد. پایتخت این امپراتوری در آلمان بود، و امپراتوران و بخش اعظم تابعانشان ژرمن بودند. پنج قرن بعد، خاندان اتریشی هاپسبورگ لقب «امپراتور» را از آن خود ساختند و تا پایان امپراتوری مقدس روم در این مقام باقی ماندند.
دو پادشاه دوباره مشخص میشوند
۲۶. الف) در مورد پایان امپراتوری مقدس روم چه میدانیم؟ ب) چه کشوری به عنوان پادشاه شمال سر برداشت؟
۲۶ ناپلئون اول پس از پیروزیهایش در آلمان در طی سال ۱۸۰۵، از به رسمیت شناختن امپراتوری مقدس روم سر باز زد و بدینوسیله آخرین ضربه را بر پیکر این امپراتوری وارد ساخت. امپراتور فرانسیس دوم که قادر به دفاع از تاج و تخت خویش نبود در روز ششم اوت سال ۱۸۰۶، از مقام امپراتوری روم کناره گرفت و به مقام امپراتوری اتریش اکتفا کرده، به محدودهٔ دولت ملی خود عقب نشست. امپراتوری مقدس روم ( که بنیانگذاران آن لئوی سوم، یک پاپ کاتولیک، و شارلمان، پادشاه فرانکی بودند)، پس از ۱۰۰۶ سال پایان یافت. در سال ۱۸۷۰، روم مستقل از واتیکان، به صورت پایتخت ایتالیا درآمد. سال بعد، یک امپراتوری آلمانی تحت فرمان ویلهلم اول، که خود را سزار یا کایزر مینامید، سر برداشت. بدین ترتیب، پادشاه نوین شمال، یعنی آلمان، در صحنهٔ جهانی ظاهر شد.
۲۷. الف) چگونه مصر به صورت کشور تحتالحمایهٔ بریتانیا درآمد؟ ب) چه قدرتی در مقام پادشاه جنوب ظاهر شد؟
۲۷ ولی پادشاه نوین جنوب چه کسی بود؟ تاریخ نشانگر آن است که بریتانیا در قرن هفدهم به قدرتی در خور یک امپراتوری دست یافت. ناپلئون اول که قصد داشت سد راه تجارت بریتانیا شود، مصر را در سال ۱۷۹۸ تصرف کرد. در پی آن آتش جنگ شعلهور شد، و بریتانیا و دولت عثمانی با یکدیگر همپیمان شده، فرانسه را وادار به ترک مصر کردند؛ بدین ترتیب در آستانهٔ کشمکش به صورت پادشاه جنوب درآمدند. در طی قرن بعد، بر نفوذ بریتانیا در مصر افزوده شد. پس از سال ۱۸۸۲، مصر در واقع به صورت کشور تابع بریتانیا درآمد. هنگامی که در سال ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول آغاز گشت، مصر به ترکیه تعلق داشت و زیر فرمان یک خدیو یا نایبالسلطنه اداره میشد. ولی پس از آنکه ترکیه در جنگ جانب آلمان را گرفت، بریتانیا خدیو را عزل کرد و مصر را کشور تحتالحمایهٔ خود خواند. رابطهٔ بریتانیا و ایالات متحدهٔ آمریکا رفته رفته نزدیکتر گشت تا جایی که این دو کشور به صورت قدرت جهانی انگلیس – آمریکا درآمدند و در کنار یکدیگر در مقام پادشاه جنوب قرار گرفتند.
[پاورقیها]
a از آنجایی که نامهای «پادشاه شمال» و «پادشاه جنوب» لقب هستند، میتوانند به هر موجودیت حاکمی اطلاق گردند، منجمله پادشاه، ملکه، یا بلوکی از ملتها.
b لطفاً به پاورقی دانیال ۱۱:۲۶ در «ترجمهٔ دنیای جدید از کتاب مقدس» ( انگل.) با مراجع، چاپ انجمن بینالمللی شاگردان کتاب مقدس، مراجعه کنید.
چه آموختیم؟
• نخستین امپراتور روم که در نقش پادشاه شمال ظاهر شد چه کسی بود، و چه وقت «طلبکنندهای» فرستاد؟
• چه کسی پس از آوگوستوس پادشاه شمال شد و «رئیس عهد» چگونه ‹شکسته شد›؟
• نتیجهٔ کشمکش بین اورلیانوس، پادشاه شمال و زنوبیا، پادشاه جنوب چه بود؟
• چه بر سر امپراتوری روم آمد، و تا پایان قرن نوزدهم چه قدرتهایی به نقش دو پادشاه شمال و جنوب ظاهر شدند؟
[کادر/تصویر در صفحهٔ ۲۴۸-۲۵۱]
یکی مفتخر، دیگری حقیر
یکی جمهوری متشنجی را به یک امپراتوری جهانی مبدل ساخت. دیگری ثروت آن را در عرض بیست و سه سال، بیست برابر کرد. اولی در هنگام مرگ به افتخار رسید، اما دیگری حقیر گشت. این دو امپراتور روم در طی دوران زندگی و خدمت روحانی عیسی حکومت میکردند. نام آنها چه بود؟ و چرا یکی از آنها به افتخار رسید و دیگری نرسید؟
«روم آجری را روم مرمرین ساخت»
هنگامی که ژولیوس سزار، در سال ۴۴ ق.د.م. به قتل رسید، نوهٔ خواهرش، گایوس اوکتاویانوس فقط هیجده سال داشت. این جوان که پسرخواندهٔ ژولیوس سزار و وارثی بود که خود برگزیده بود، بلافاصله عازم روم شد تا به میراث خود دست یابد. در آنجا با رقیبی قویپنجه یعنی مارکوس آنتونیوس، سردار اعظم سزار، روبرو شد که خود را وارث بیچون و چرای تخت فرمانروایی میدانست. دسیسههای سیاسی و نبرد قدرتی که در آن هنگام آغاز شد سیزده سال به طول انجامید.
اوکتاویانوس پس از شکست نیروهای ائتلافی کلئوپاترا، ملکهٔ مصر و معشوق او مارکوس آنتونیوس ( در سال ۳۱ ق.د.م.) توانست موقعیت خود را به عنوان حاکم بلامانع امپراتوری روم تثبیت کند. سال بعد، آنتونیوس و کلئوپاترا دست به خودکشی زدند، و اوکتاویانوس مصر را نیز تصاحب کرد. بدینسان آخرین بقایای امپراتوری یونان برچیده شد، و روم قدرت جهانی را به دست گرفت.
اوکتاویانوس به خاطر داشت که خودکامگی ژولیوس سزار سبب قتل وی شد، از اینرو مراقب بود که خود این اشتباه را تکرار نکند. بنابراین، برای جلوگیری از جریحهدار کردن احساسات رومیان که خواستار جمهوری بودند، بر حکومت پادشاهی خود لباس جمهوری پوشانید. از استفاده از عنوانهای «پادشاه» و «دیکتاتور» خودداری کرد. حتی یک قدم فراتر رفته، پیشنهاد کرد که حکمرانی همهٔ استانها را به سنای روم واگذارد و از مسندهای خود استعفا کند. این ترفند کاری بود. سنا با قدردانی از اوکتاویانوس، او را ترغیب کرد تا مسندهای خویش را نگاه دارد و حکومت بعضی از استانها را نیز به عهده بگیرد.
علاوه بر آن، در روز شانزدهم ژانویهٔ سال ۲۷ ق.د.م.، سنا به او لقب «آوگوستوس» را داد که به معنی «محتشم و مقدس» است. اوکتاویانوس نه تنها این لقب را پذیرفت بلکه یکی از ماههای سال را نیز به نام خود خواند و با کاستن یک روز از ماه فوریه و افزودن آن به ماه اوت ( آوگوست) کاری کرد که با ماه ژوئیه، یعنی ماهی که نامش از نام ژولیوس سزار گرفته شده بود، برابر باشد. اوکتاویانوس بدینسان نخستین امپراتور روم گشت و از آن پس به نام آوگوستوس قیصر یا «آوگوستوس اول» شناخته شد. بعدها لقب «پونتیفکس ماکسیموس» ( کاهن اعظم) را به خود داد، و در سال ۲ ق.د.م.، یعنی سال تولد عیسی، سنا به او لقب پاتر پاتریای، یا «پدر میهنش» را داد.
در همان سال، «حکمی از اوغُسْطُس [یا آوگوستوس] قیصر صادر گشت که تمام ربع مسکون را اسمنویسی کنند؛ . . . پس همهٔ مردم هر یک به شهر خود برای اسمنویسی میرفتند.» ( لوقا ۲:۱-۳) در نتیجهٔ این حکم، عیسی در بَیتلَحَم به دنیا آمد و بدینسان نبوت کتاب مقدس به تحقق پیوست. — دانیال ۱۱:۲۰؛ میکاه ۵:۲.
دولت تحت رهبری آوگوستوس تا حدی از صداقت و پول باثبات برخوردار بود. آوگوستوس سیستم پستی مؤثری نیز تأسیس نمود و به ساختن جاده و پل پرداخت. ارتش را تجدید سازمان داد، نیروی دریایی ثابتی تشکیل داد، و محافظان پرایتوری ( فوج خاصّ) را که دستهٔ برگزیدهای از پاسداران امپراتوری بودند، تشکل بخشید. ( فیلپیان ۱:۱۳) تحت حمایت وی، نویسندگانی همچون ویرژیل و هوراس شکوفا شدند و پیکرهسازان آثاری بدیع پدید آوردند که سبک آنها امروزه سبک کلاسیک خوانده میشود. آوگوستوس بناهایی را که از زمان ژولیوس سزار ناتمام مانده بود به پایان رساند و معابد بسیاری را مرمت کرد. پکس رومانا ( «صلح رومی») که به وسیلهٔ او عرضه شد، دویست سال دوام آورد. آوگوستوس در روز نوزدهم اوت سال ۱۴ د.م.، در سن هفتاد و ششسالگی درگذشت و از آن پس به الوهیت رسید.
آوگوستوس با سربلندی ادعا میکرد که «روم آجری را روم مرمرین» ساخته است. او که نمیخواست روم به روزهای پرتشنج جمهوری پیشین بازگردد، تصمیم گرفت امپراتور آینده را تعلیم و پرورش دهد. ولی حق انتخاب چندانی نداشت. خواهرزادهاش، دو نوهاش، دامادش، و یکی از پسرخواندههایش همگی درگذشته بودند، در نتیجه تنها وارث او تیبریوس، پسرخواندهٔ دیگرش بود.
‹حقیر›
کمتر از یک ماه پس از مرگ آوگوستوس، سنای روم تیبریوس پنجاه و چهارساله را امپراتور خواند. تاریخ مرگ و پایان حکومت وی ماه مارس سال ۳۷ د.م. است. از اینرو، در طی خدمت روحانی عمومی عیسی امپراتوری روم با وی بود.
تیبریوس، در مقام امپراتور، از فضایل و معایبی برخوردار بود. از فضایل او میتوان از اکراهش در ولخرجی در راه تجملات نام برد. در نتیجه، امپراتوری قرین ثروت شد و او امکان مالی یافت تا امپراتوری را از مصائب و دوران تنگی برهاند. یکی از خصائل نیکوی او آن بود که خود را انسانی بیش نمیدانست، و بسیاری از القاب افتخاری را رد میکرد، و معمولاً پرستش امپراتور را متوجه آوگوستوس میساخت تا شخص خودش. او همچون آوگوستوس و ژولیوس سزار یک ماهِ سال را به نام خود نخواند و در ضمن اجازه نمیداد که دیگران وی را بدین شکل مورد احترام و تمجید قرار دهند.
با وجود این، معایب این امپراتور بر فضایلش مقدم بود. بشدت بدگمان و ریاکار بود، و دوران حکومت وی مملو از احکام قتلی بود که دامن بسیاری از دوستان سابقش را نیز گرفت. او قانون لز ماژسته ( یا خیانت به مقام سلطنت) را تعمیم داد به طوری که علاوه بر اعمال آشوبگرانه، هر گونه سخن توهینآمیز به شخص وی را نیز در بر میگرفت. احتمالاً یهودیان با استناد به این قانون، والی رومی، پنطیوس پیلاطُس را وادار کردند عیسی را به قتل برساند. — یوحنا ۱۹:۱۲-۱۶.
تیبریوس با بنای قرارگاههای مستحکمی، در شمالِ دیوارهای شهر، محافظان پرایتوری را در نزدیکی روم متمرکز ساخت. حضور این محافظان سنای روم را که تهدیدی بود برای قدرت تیبریوس، وحشتزده میساخت، و در ضمن باعث میشد که هیچگونه نافرمانی مردم بیجواب نماند. این امپراتور دستگاه خبرچینی را نیز رونق داد، و بخش آخر دوران حکومتش با ترس و وحشت همراه بود.
تیبریوس در هنگام مرگ، امپراتوری مستبد و خودکامه تلقی میشد. پس از مرگ وی، رومیان به شادی و پایکوبی پرداختند و سنا از رساندن او به مقام خدایی خودداری کرد. به این دلایل و دلایلی دیگر که در اینجا ذکر نشده است، میبینیم که تیبریوس تحقق نبوتی بود که میگوید: «حقیری» در مقام «پادشاه شمال» خواهد برخاست. — دانیال ۱۱:۱۵، ۲۱.
چه آموختیم؟
• اوکتاویانوس چگونه به مقام نخستین امپراتور روم رسید؟
• دستاوردهای حکومت آوگوستوس کدامند؟
• فضایل و معایب تیبریوس چه بودند؟
• نبوت مربوط به «حقیر» چگونه در مورد تیبریوس تحقق یافت؟
[تصویر]
تیبریوس
[کادر/تصاویر در صفحهٔ ۲۵۲-۲۵۵]
زنوبیا، ملکهٔ جنگاور پالمورا
«پوستی تیرهرنگ داشت . . . دندانهایش از سفیدی به صدف میماند. چشمان درشت سیاهش، با فروغی غیرعادی، میدرخشید، و ملاحتی به غایت دلربا از حرارت آنها میکاست. صدایش نافذ و موزون بود. نیروی ادراک مردانهاش بر اثر اندوختن دانش تحکیم و تزیین یافته بود. . . . به زبان لاتینی ناآشنا نبود، اما در السنهٔ یونانی، سریانی و مصری به یکسان تبحر داشت.» اینها تمجیدات مورخی است به نام اِدوارد گیبون در وصف زنوبیا، ملکهٔ جنگاور شهر سوریِ پالمورا.
همسر زنوبیا یکی از نجبای پالمورا به نام اودناتوس بود که در سال ۲۵۸ د.م. به دلیل موفقیتهای نظامیاش در برابر پارسها و به نفع امپراتوری روم به مقام کنسولی روم رسیده بود. دو سال بعد، اودناتوس از طرف گالینیوس، امپراتور روم، به مقام کورِکتور توتیوس اورینتیس ( والی تمامی مشرقزمین) نائل گشت. این مقام به تشکر از پیروزی وی بر شاپور اول، پادشاه پارس، به وی اعطا شد. اودناتوس سرانجام به خود، عنوان «شاه شاهان» را اطلاق کرد. کامیابیهای اودناتوس را میتوان تا حد زیادی نتیجهٔ شهامت و دوراندیشی زوجهاش، زنوبیا دانست.
زنوبیا و سودای بنای یک امپراتوری
اودناتوس در سال ۲۶۷ د.م.، در اوج قدرت و افتخار به همراه وارث تختش به قتل رسید. چون پسر زنوبیا هنوز خیلی جوان بود، خود زنوبیا جانشین شوهرش شد. این زن زیبا و جاهطلب با قابلیتی که در ادارهٔ امور داشت، و عادت شرکت در فعالیتهای نظامی در کنار شوهرش، و تسلطتش به چندین زبان، توانست احترام و حمایت تابعان خویش را جلب کند. به دانشاندوزی عشق میورزید و گرداگرد خویش را با روشنفکران پر کرده بود. یکی از مشاوران وی فیلسوف و بدیعشناسی به نام کاسیوس لونگینوس بود که گفته میشد «یک کتابخانهٔ زنده و موزهٔ سیار» است. ریچارد استونمَن در کتابش به نام «پالمورا و امپراتوریاش؛ شورش زنوبیا در مقابل روم» ( انگل.) مینویسد: «در طی پنج سال پس از مرگ اودناتوس . . . زنوبیا در اذهان مردمش به صورت بانوی مشرق زمین جای گرفته بود.»
در یک سوی قلمرو زنوبیا پارس قرار داشت که به همراه همسرش آن را تضعیف ساخته بودند و در سوی دیگر، رومِ در حال زوال. مورخی به نام جِی. اِم. رابرتس، دربارهٔ اوضاع امپراتوری روم در آن زمان میگوید: «قرن سوم . . . برای سرحدات خاوری و باختری روم دوران سختی بود، در همان حال در خود روم نیز جنگ داخلی و کشمکش بر سر حق جانشینی آغاز گشته بود. بیست و دو امپراتور ( بدون در نظر گرفتن مدعیان دروغین) یکی پس از دیگری آمدند و رفتند.» ولی بانوی سوریه، در قلمرو خود ملکهای استوار و مطلق بود. به گفتهٔ استونمَن، «توازن بین این دو امپراتوری [پارس و روم] در دست وی بود و میتوانست هوس پدید آوردن یک امپراتوری سوم را در سر بپروراند که بر دوتای دیگر فرمان براند.»
در سال ۲۶۹ د.م.، هنگامی که یک مدعی دروغین در مصر ظاهر شد و با سلطهٔ روم به مخالفت برخاست، فرصتی پیش آمد تا زنوبیا قلمرو پادشاهی خویش را گسترش دهد. لشکر زنوبیا با چابکی به مصر تاخته، شورشگر را خاموش و آن سرزمین را از آن خود ساخت. زنوبیا خود را ملکهٔ مصر خواند و به نام خود سکه ضرب کرد. قلمرو پادشاهی وی حال از رود نیل تا رود فرات امتداد مییافت. در این مقطع زمانی از زندگی وی بود که مقام «پادشاه جنوب» را از آن خویش ساخت. — دانیال ۱۱:۲۵، ۲۶.
پایتخت زنوبیا
زنوبیا پایتخت خود، پالمورا، را تقویت کرد و زینت بخشید، تا جایی که با بزرگترین شهرهای دنیای روم برابری میکرد. جمعیت آن بیش از ۰۰۰,۱۵۰ نفر بود. این شهر مملو از ساختمانهای عمومی باشکوه، معابد، باغها، ستونها، و بناهای یادبود بود و گفته میشد که محیط دیوار دور شهر ۲۱ کیلومتر بوده است. در امتداد خیابان اصلی شهر حدود ۱۵۰۰ ستون به سبک کورنتی در یک ردیف قرار داشتند که ارتفاع آنها بر پانزده متر بالغ میشد. مجسمهها و نیمتنههایی از قهرمانان و نیکوکاران ثروتمند، شهر را پر ساخته بودند. در سال ۲۷۱ د.م.، زنوبیا پیکرههایی از خود و شوهر فقیدش برپا داشت.
معبد خورشید یکی از زیباترین بناهای پالمورا بود و بیشک در صحنهٔ مذهبی آن شهر نقش عمده را بازی میکرد. زنوبیا شاید خود خدایی را میپرستید که با خدای خورشید مربوط بوده است. اما سوریهٔ قرن سوم، سرزمین مذاهب گوناگون بود. در قلمرو زنوبیا مدعیان مسیحیت، یهودیان، و پرستشگران خورشید و ماه در کنار هم به سر میبردند. طرز برخورد او با این اشکال مختلف پرستش چه بود؟ استونمَن مینویسد: «حاکم حکیم به آداب و رسومی که برای مردمش محترم است بیاعتنایی نمیکند. . . . امید مردم بر آن بود که خدایان در کنار پالمورا صفآرایی کنند.» ظاهراً، زنوبیا به مذاهب مختلف آزادی عمل میداد.
شخصیت جالب این ملکه مورد تحسین بسیاری بود. با اینهمه، نقشی که او به نمایندگی از یک موجودیت سیاسی پیشگوییشده در نبوت دانیال ایفا کرد بیشترین اهمیت را داراست. اما حکمرانی او فقط پنج سال به طول انجامید. اورلیانوس امپراتور روم در سال ۲۷۲ د.م.، زنوبیا را شکست داد و در پی آن پالمورا را آنچنان غارت و چپاول کرد که این شهر دیگر قد علم نکرد. زنوبیا مشمول عفو شد. و گفته میشود که با یک سناتور رومی ازدواج کرد و احتمالاً بقیهٔ عمر را در انزوا به سر آورد.
چه آموختیم؟
• شخصیت زنوبیا چگونه توصیف شده است؟
• برخی از فتوحات زنوبیا کدامند؟
• طرز تفکر زنوبیا دربارهٔ مذهب چگونه بود؟
[تصویر]
ملکه زنوبیا خطاب به سربازانش سخن میگوید
[نمودار/تصاویر در صفحهٔ ۲۴۶]
پادشاهان مربوط به دانیال ۱۱:۲۰-۲۶
پادشاه جنوب پادشاه شمال
دانیال ۱۱:۲۰ آوگوستوس
دانیال ۱۱:۲۱-۲۴ تیبریوس
دانیال ۱۱:۲۵، ۲۶ اورلیانوس ملکه زنوبیا
انقراض امپراتوری بریتانیا، و
پیشگوییشدهٔ آلمان در پی آن
امپراتوری روم قدرت جهانی
منجر به تشکیل انگلیس – آمریکا شد
[تصویر]
اورلیانوس
[تصویر]
تیبریوس
[تصویر]
مجسمهٔ کوچک شارلمان
[تصویر]
آوگوستوس
[تصویر]
کشتی جنگی بریتانیایی، مربوط به قرن هفدهم
[تصویر تمامصفحه در صفحهٔ ۲۳۰]
[تصویر در صفحهٔ ۲۳۳]
آوگوستوس
[تصویر در صفحهٔ ۲۳۴]
تیبریوس
[تصویر در صفحهٔ ۲۳۵]
یوسف و مریم به دلیل حکم آوگوستوس به بَیتلَحَم سفر کردند
[تصویر در صفحهٔ ۲۳۷]
همانطور که پیشگویی شده بود، عیسی در مرگ ‹شکسته شد›
[تصاویر در صفحهٔ ۲۴۵]
۱. شارلمان ۲. ناپلئون اول ۳. ویلهلم اول ۴. سربازان آلمانی، جنگ جهانی اول