فصل ۵
صنعت دست چیزی یا کسی؟
همانطور که در بخشهای پیش بدان اشاره شد، مکاشفات علمی نوین شواهد قانعکنندهٔ فراوانی را ارائه میدهند مبنی بر اینکه عالم و زندگی بر روی زمین هر دو دارای آغازی هستند. علت این آغاز چیست؟
اشخاص بسیاری پس از بررسی شواهد موجود، به این نتیجه رسیدهاند که باید یک «علت نخستین» وجود داشته باشد. با این حال شاید تمایل نداشته باشند برای این علت، شخصیتی قائل شوند. چنین بیمیلی به صحبت از آفریدگار را میتوان در رفتار برخی از دانشمندان نیز مشاهده کرد.
به عنوان مثال، آلبرت اینشتین اطمینان داشت که عالم آغازی دارد، و مایل بود «بداند چگونه خدا جهان را آفرید.» با اینهمه اینشتین ادعا نکرد که به یک خدای متشخّص معتقد است؛ او از یک «احساس مذهبی» کیهانی سخن گفت «که نه اعتقاد در آن نقشی دارد و نه خدایی انسانگونه.» کِنیچی فوکوی، برندهٔ جایزهٔ نوبل در رشتهٔ شیمی، نیز اظهار کرد که به چهارچوبی عظیم در عالم معتقد است. به گفتهٔ وی «این رابطه و چهارچوب عظیم را میتوان با کلماتی همچون ‹مطلق› یا ‹خدا› بیان کرد.» اما او خود آن را «سلیقهورزی طبیعت» میخواند.
آیا میدانید که چنین اعتقادی به علتِ نامتشخّص به اغلب تفکرات مذهبی شرق شبیه است؟ بسیاری از شرقیها معتقدند که طبیعت خودبخود بوجود آمده است. این عقیده را حتی میتوان در نشانههایی که برای نمایش طبیعت در زبان چینی بکار میرود نیز مشاهده کرد؛ معنای تحتاللفظی این نشانهها «خودبخود بوجود آمده» یا «قائمبذات» است. اینشتین معتقد بود که احساسات مذهبیی که عالم در ما بوجود میآورد در دین بودا بخوبی توصیف شده است. بودا عقیده داشت اهمیتی ندارد آفریدگاری در پدید آوردن عالم و انسانها دست داشته است یا نه. دین شینتو نیز هیچ توضیحی برای چگونگی بوجود آمدن طبیعت ارائه نمیدهد، و هواداران این مذهب معتقدند که خدایان را ارواح مردگان تشکیل میدهند که میتوانند در طبیعت ادغام شوند.
نکتهٔ جالب در اینجاست که چنین طرز تفکری تفاوت چندانی با نظریات رایج در یونان باستان ندارد. گفته میشود که اپیکور ( افیغورس)، فیلسوف یونانی ( ۳۴۱-۲۷۰ ق.د.م.) معتقد بود که ‹خدایان بقدری از ما دورند که نه میتوانند ضرری به ما برسانند و نه منفعتی.› او بر این عقیده بود که انسان دستپروردهٔ طبیعت است و احتمالاً از طریق خلقالساعه ( پیدایش خودبخود) و انتخاب طبیعی قویترها بوجود آمده است. همانطور که ملاحظه میکنید نظریات مشابهی که امروزه میشنویم به هیچ وجه تازه و نو نیستند.
در کنار اپیکوریان، رواقیّون یونانی بودند، که به طبیعت مقام خدایی داده بودند. آنها تصور میکردند که وقتی انسانها میمیرند، یک انرژی عاری از شخصیت از آنها بیرون میآید که دوباره در اقیانوس انرژیی که خدا را تشکیل میدهد جذب میشود. آنها گمان میکردند که اگر با قوانین طبیعت همکاری کنند نهایت نیکویی را بجا آوردهاند. آیا امروزه نیز شاهد چنین نظراتی نیستیم؟
اختلاف بر سر خدایی متشخّص
با اینهمه نباید همهٔ اطلاعاتی را که در مورد یونان باستان میشنویم بعنوان وقایع تاریخی سرگرمکننده رد کنیم. در قرن اول و در گرماگرم اختلافات و مشاجراتی که بر سر عقایدی که بدانها اشاره شد، وجود داشت، معلمی مشهور یکی از پراهمیتترین سخنرانیهای تاریخ را ایراد کرد. پزشک و تاریخنویسی به نام لوقا این سخنرانی را به رشتهٔ تحریر درآورده و ما میتوانیم آن را در باب ۱۷ کتاب اعمال رسولان بیابیم. به یاری مضمون این سخنرانی میتوانیم در مورد «علت نخستین» به نظری قاطع برسیم و موقعیت خود را در رابطه با آن درک کنیم. ولی سخنرانیی که ۱۹۰۰ سال پیش ایراد شد چگونه میتواند بر زندگی افراد صادقی که امروز در پی معنای زندگی هستند تأثیر بگذارد؟
از آن معلم مشهور یعنی پولس، دعوت شد تا در آتن ( اَطینا) در مقابل دادگاه عالی حاضر شود. در آنجا او با اپیکوریان و رواقیون که به خدای متشخّص معتقد نبودند، روبرو شد. پولس در کلمات آغازین سخنرانی خود گفت که در شهر آنها مذبح یا قربانگاهی را دیده است که بر آن نوشته شده بود «خدای ناشناخته» ( به یونانی، آگنوستوی تِئوی ). جالب است که بعضی گمان میکنند که توماس هاکسلی ( ۱۸۲۵-۱۸۹۵) برای ساختن واژهٔ «آگنوستیک ( ناشناختگرا)» از این گفته الهام گرفته است. هاکسلی این کلمه را برای کسانی بکار میبرد که معتقدند «وجود مطلق ( خدا) و ماهیتِ بنیادیِ چیزها ناشناخته یا ناشناختنی هستند.» اما آیا آفریدگار واقعاً آنطور که افراد بسیاری اعتقاد دارند «ناشناختنی» است؟
این عقیده سوءتعبیر کاملی است از گفتهٔ پولس و منظور او را ادا نمیکند. مقصود پولس آن نبود که آفریدگار ناشناختنی است، بلکه این دسته از مردم آتن آفریدگار را نمیشناسند. پولس شواهد علمیی را که ما امروزه در مورد وجود آفریدگار در دست داریم، در اختیار نداشت. با اینحال، شکی نداشت که طراحی متشخّص و باهوش وجود دارد و خصوصیات وی باید ما را بسوی او جلب کند. به ادامهٔ سخنان پولس توجه کنید:
«من همان کسی را که شما میپرستید اما نمیشناسید به شما اعلام میکنم. آن خدائیکه دنیا و آنچه در آن است آفرید و صاحب آسمان و زمین است در معابد ساخته شده به دست انسان ساکن نیست. به چیزی که آدمیان با دستهای خود برای او فراهم نمایند نیازی ندارد زیرا خدا است که نفس و حیات و همه چیز را به جمیع آدمیان میبخشد. او جمیع ملل را از نسل یک انسان آفرید تا در تمام سطح زمین ساکن شوند و برای آنان وقتی مقرر فرمود و برای مرز و بومشان حدودی معین کرد.» ( اعمال ۱۷:۲۳-۲۶، انجیل شریف ) آیا این روش استدلال جالبی نیست؟
بله، منظور پولس آن نبود که خدا ناشناختنی است، بلکه تأکید او بر این نکته بود که کسانی که مذبح آتنی را بنا کرده بودند، و همینطور بسیاری از شنوندگان او، هنوز خدا را نمیشناختند. پولس سپس آنها و همهٔ کسانی را که پس از آن متن سخنرانی او را خواندهاند، ترغیب میکند که آفریدگار را بشناسند، زیرا «از هیچ یک از ما دور نیست.» ( اعمال ۱۷:۲۷، ا ش ) همانطور که ملاحظه میکنید پولس بنحوی مدبّرانه این حقیقت را ارائه میدهد که ما میتوانیم شواهد وجود آفریدگارِ همه چیز را با مشاهدهٔ آفرینش او ببینیم. بدین وسیله میتوانیم بعضی از خصوصیات او را نیز تشخیص دهیم.
ما شواهد گوناگونی را مبنی بر وجود آفریدگار مورد بررسی قرار دادهایم. یکی از آنها عالم وسیع و عظیم است که بنحوی هوشمندانه سازمان یافته و تردیدی نیست که دارای آغاز است. گواه دیگر، حیاتِ موجود بر روی زمین است، منجمله طرحریزیی که در سلولهای بدنمان مشاهده میکنیم. و سومین آنها مغز ماست، به همراه آگاهیی که از خویش داریم و علاقهمان به آینده. اما بیایید ابتدا به دو مثال دیگر از صنعت دست آفریدگار که مربوط به زندگی روزمرهٔ ما میشوند نظری بیفکنیم. در عین حال از خود بپرسیم که ‹این موضوع چه چیزی را دربارهٔ شخصیت طراح و پدیدآورندهٔ آن نشان میدهد؟›
از صنعت دستش درس بگیریم
مشاهدهٔ آفریدههای آفریدگار به تنهایی گویای مطالب بسیاری است. پولس در جایی دیگر مثالی در اینباره آورده خطاب به جمعیتی در آسیای صغیر میگوید: «در دوران گذشته [آفریدگار] اجازه داد که جمیع ملتها به راههای خود بروند. در عین حال اعمال نیک او همیشه وجودش را ثابت نموده است. او به شما از آسمان باران و محصول به موقع عطا میکند، به شما غذا میدهد و دلهایتان را از شادمانی پر میسازد.» ( اعمال ۱۴:۱۶، ۱۷، ا ش ) توجه کنید که مثال پولس نشان میدهد که چگونه آفریدگار، با فراهم آوردن غذا برای بشر، شخصیت خود را نشان داده است.
امروزه در بعضی از کشورها شاید فراوانی غذا امری عادی تلقی شود. در حالیکه در مناطق دیگر، بسیاری برای سیر کردن شکم خود تقلا میکنند. در هر صورت، هر نوع غذایی که بدست آوریم نتیجهٔ حکمت و نیکویی آفریدگارمان میباشد.
تولید غذا برای انسانها و حیوانات نتیجهٔ چرخههایی پیچیده است، همچون چرخهٔ آب، چرخهٔ کربن، چرخهٔ فسفر، و چرخهٔ نیتروژن. همه میدانند که گیاهان در فرآیند فتوسنتز، برای ساختن قندها از دیاکسیدکربن و آب بعنوان مصالح اولیه و از نور خورشید بعنوان منبع انرژی استفاده میکنند. ضمناً، گیاهان در طی فتوسنتز از خود اکسیژن آزاد میکنند. آیا میتوان اکسیژن را یک «محصول زائد» دانست؟ برای ما این فرآوردهٔ جانبی به هیچ وجه زائد نیست. تنفس اکسیژن و استفاده از آن برای متابولیزم یا سوخت و ساز غذا در بدن ما اهمیت حیاتی دارد. دیاکسیدکربن حاصل از بازدم بوسیلهٔ گیاهان بصورت مادهٔ اولیه بازیابی شده برای فتوسنتز بکار گرفته میشود. این موضوع که این فرآیند را در کلاسهای مقدماتی علوم مطالعه میکنیم، از اهمیت حیاتی و حیرتانگیز بودن آن چیزی نمیکاهد. علاوه بر این، موضوع به اینجا ختم نمیشود.
در سلولهای بدن ما و حیوانات فسفر نقشی حیاتی در انتقال انرژی ایفا میکند. اما این عنصر چگونه به بدن ما میرسد؟ باز هم از طریق گیاهان. گیاهان فسفاتهای غیرآلی را از خاک میگیرند و آنها را به فسفاتهای آلی تبدیل میکنند. ما گیاهانی را که دارای این اشکال فسفر هستند مصرف میکنیم و از آن برای فعالیتهای حیاتی بهره میبریم. سپس، فسفر به شکل «مواد زائد» از بدن خارج میشود و گیاهان میتوانند دوباره آنها را جذب کنند.
ما به نیتروژن که در همهٔ انواع پروتئینها و مولکول DNA در بدن ما وجود دارد نیز نیازمندیم. چگونه به این عنصر که تا این حد برای حیات ضروری است دست مییابیم؟ با اینکه ۷۸ درصد هوای اطراف ما را نیتروژن تشکیل میدهد، نه گیاهان میتوانند آن را مستقیماً جذب کنند و نه حیوانات. از اینرو نیتروژن هوا باید به اشکال دیگری درآید تا برای گیاهان قابل استفاده گردد و پس از آن از طریق گیاهان مورد استفادهٔ انسانها و حیوانات قرار گیرد. این تبدیل یا پایداری چگونه صورت میگیرد؟ به راههای گوناگون. یک راه از طریق صاعقه است.a پایداری نیتروژن بوسیلهٔ باکتریهایی که در گرههایی که بر روی ریشهٔ گیاهان لگومینوزه ( حبوبات)، از قبیل نخود، سویا، و یونجه جای دارند نیز انجام میگیرد. این باکتریها نیتروژن اتمسفر را به موادی تبدیل میکنند که میتوانند مورد استفادهٔ گیاهان قرار گیرند. بدین ترتیب، ما با خوردن سبزیجات سبز، نیتروژنی را مصرف میکنیم که بدن ما برای تولید پروتئینها بدان نیازمند است. جالب است که انواع مختلف گیاهان لگومینوزه را میتوان در جنگلهای حارّهای، صحراها، و حتی توندراها یافت. و اگر گیاهان یک منطقه در اثر آتشسوزی نابود شوند، لگومینوزه معمولاً نخستین گیاهانی هستند که دوباره آن منطقه را اشغال میکنند.
اینها واقعاً سیستمهای بازیابی حیرتانگیزی هستند! هر یک از این سیستمها مواد زائد چرخهٔ دیگر را مورد استفاده قرار میدهد. انرژی لازم عمدتاً از خورشید تأمین میشود، که خود منبعی پاک، بیپایان و دائمی است. چه اختلاف بزرگی بین این سیستمها و تلاشهای بشر برای بازیابی منابع وجود دارد! حتی آن دسته از محصولات ساخت دست بشر که گفته میشود ضرری به محیط زیست نمیرسانند، نمیتوانند به پاکیزگی زمین کمک کنند زیرا سیستمهای بازیابی ساخت دست بشر دشوار و پیچیدهاند. مجلهٔ «اخبار ایالات متحده و گزارش دنیا» در اینباره به این نکته اشاره میکند که محصولات باید طوری ساخته شوند که ترکیبات ارزشمند آنها را بتوان به آسانی به کمک روشهای بازیابی دوباره مورد استفاده قرار داد. آیا این همان چیزی نیست که در چرخههای طبیعی مشاهده میکنیم؟ این امر چه نکتهای را در مورد آیندهنگری و حکمت آفریدگار نشان میدهد؟
بیطرف و عادل
برای آنکه برخی دیگر از خصوصیات آفریدگار را تشخیص دهیم به یک سیستم دیگر اشاره میکنیم — سیستم دفاعی بدن ما. در این سیستم باکتریها نیز نقش دارند.
در «دایرةالمعارف جدید بریتانیکا» آمده است: «معمولاً انسانها اثرات مضر باکتریها را در نظر میگیرند، در صورتی که اغلب باکتریها برای انسانها ضرری نداشته، و در واقع بسیاری از آنها مفید میباشند» و در حقیقت اهمیت حیاتی دارند. باکتریها در چرخهٔ نیتروژن که بدان اشاره کردیم، و همینطور چرخههایی که در آنها دیاکسید کربن و برخی عناصر دیگر شرکت دارند نیز نقش مهمی ایفا میکنند. در دستگاه گوارش نیز به باکتریها نیازمندیم. تنها در رودهٔ بزرگ حدود ۴۰۰ نوع باکتری مختلف وجود دارد که به ترکیب ویتامین K و روند دفع مواد زائد کمک میکنند. نفع دیگری که باکتریها میرسانند آن است که به گاوها کمک میکنند تا علف را به شیر تبدیل کنند. باکتریهای دیگری وجود دارند که در تخمیر نقش اصلی را ایفا میکنند، منجمله برای تولید پنیر، ماست و خیارشور. اما اگر باکتریها بجایی در بدن راه یابند که نباید به آنجا داخل شوند چه روی خواهد داد؟
در اینصورت تا حدود دو تریلیون گلبول سفید خون در بدن با این باکتریها که خطر احتمالی برای ما ایجاد میکنند مبارزه خواهند کرد. دَنیِل کاشلَند ( پسر)، سردبیر مجلهٔ سایِنس اظهار میکند: «سیستم دفاعی بدن برای تشخیص مهاجمان بیگانه طراحی شده است. برای این کار، حدود ۱۱۱۰ [۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۱۰۰] گیرندهٔ ایمنی تولید میکند تا برای هر نوع مهاجم بیگانه، به هر شکل و صورتی، گیرندهٔ مکملی وجود داشته باشد که بتواند آن را تشخیص دهد و از بین ببرد.»
یک نوع سلول که بدن برای مبارزه با مهاجمان از آن استفاده میکند ماکروفاژ نام دارد؛ که معنی آن «درشتخوار» است، زیرا مواد بیگانه در خون را میبلعد. برای مثال، ماکروفاژ پس از خوردن یک ویروس مهاجم، آن را به قطعات کوچکتر تقسیم میکند. سپس یکی از پروتئینهای ویروس را به نمایش میگذارد. این پروتئین علامتگذاری شده برای سیستم دفاعی ما مانند پرچم قرمز عمل میکند، و زنگِ خطر را بصدا درآورده اعلام میکند که موجودات زندهٔ بیگانهای در درون ما در حرکت و فعالیت هستند. وقتی یکی دیگر از سلولهای سیستم دفاعی به نام سلول T یاریدهنده، پروتئینِ ویروس را شناسایی میکند با ماکروفاژ تعدادی علامات شیمیایی رد و بدل میکند. این مواد شیمیایی خود پروتئینهای خارقالعادهای هستند که وظایف بیشماری بعهده دارند، و واکنش سیستم دفاعی بدن ما را در مقابل مهاجمان تنظیم و تقویت میکنند. این فرآیند منجر به مبارزهای شدید با نوع بخصوصی از ویروسها میشود. بدین ترتیب، معمولاً قادریم بر عفونتها چیره شویم.
در واقع، جزئیات بسیار دیگری وجود دارند، اما حتی این توصیف کوتاه نیز میتواند پیچیدگی سیستم دفاعی بدن ما را نشان دهد. چگونه به این مکانیسم پیچیده دست یافتهایم؟ این مکانیسم بدون در نظر گرفتن موقعیت مالی و اجتماعی خانوادگیمان، بطور رایگان در اختیار ما گذاشته شده است. آن را با بیعدالتی که در ارائهٔ خدمات درمانی برای اغلب مردم وجود دارد مقایسه کنید. دکتر هیروشی ناکاجیما، مدیر کل سازمان بهداشت جهانی مینویسد: «برای سازمان بهداشت جهانی، بیعدالتی روزافزون [در ارائهٔ خدمات درمانی] حقیقتاً موضوعی حیاتی است، زیرا بیعدالتی اجتماعی به قیمت سلامت فقرا تمام میشود.» میتوان اظهار تأسف یکی از زاغهنشینان سائو پائولو را درک کرد که میگوید: «خدمات درمانی مناسب، برای ما مثل کالایی است که پشت ویترین فروشگاههای لوکس در معرض نمایش قرار گرفته است. فقط میتوانیم تماشایش کنیم ولی به آن دسترسی نداریم.» میلیونها نفر در سراسر دنیا همین احساس را دارند.
چنین بیعدالتیهایی باعث شد که آلبرت شوآیتزر جهت فراهم کردن خدمات پزشکی برای تهیدستان به آفریقا برود، و با تلاشهای خود جایزهٔ نوبل را از آن خود سازد. برای مردان و زنانی که اعمال مشابهی انجام دادهاند چه خصوصیتی قائل میشویم؟ احتمالاً محبت به انسانها و حس عدالتطلبی، با این اعتقاد که مردم کشورهای در حال توسعه نیز حق دارند از خدمات درمانی برخوردار شوند. حال در مورد فراهمکنندهٔ سیستم ایمنی فوقالعادهای که صرفنظر از موقعیت اجتماعی و مالیمان در بدن همهٔ ما وجود دارد، چه میتوان گفت؟ آیا این نشانهٔ بسیار بارز محبت، بیطرفی، و عدالت آفریدگار نیست؟
آفریدگار را بشناسیم
سیستمهایی که در بالا به آنها اشاره کردیم فقط گوشهای است از صنعت دست آفریدگار، اما آیا این سیستمها نشانگر شخصی واقعی و هوشمند نیستند که خصوصیات و طرز عملش ما را بسوی وی جلب میکند؟ نمونههای فراوان دیگری میتوان عنوان کرد. اما شاید در زندگی روزمره نیز به این نکته پی برده باشیم که تنها با مشاهدهٔ کارهای یک نفر نمیتوان کاملاً او را شناخت. در صورت عدم شناخت کامل او ممکن است حتی شخصیتش را سوءتعبیر کنیم! و اگر تصویر غلطی از وی عرضه شده یا از او بدگویی شده باشد، آیا بهتر نیست که به ملاقاتش برویم و پای صحبت خودش بنشینیم؟ میتوانیم با او گفتگو کنیم و دریابیم که تحت شرایط گوناگون چگونه از خود واکنش نشان میدهد و چه خصوصیاتی دارد.
البته نمیتوان با آفریدگار قدرتمند عالم رو در رو گفتگو کرد. ولی کتابی که بخشهایی از آن یا کل آن به بیش از ۲۰۰۰ زبان، منجمله زبان ما، ترجمه شده است، اطلاعات فراوانی در مورد شخصیتش در اختیار ما قرار میدهد. این کتاب یعنی کتاب مقدس ما را دعوت میکند تا آفریدگار را بشناسیم و با او رابطه برقرار کنیم و میگوید: «به خدا تقرب جوئید که او نیز به شما نزدیک خواهد شد.» علاوه بر این نشان میدهد که چگونه میتوان با آفریدگار دوستی برقرار کرد. ( یعقوب ۲:۲۳؛ ۴:۸، ا ش ) آیا این موضوع برایتان جالب نیست؟
بدین منظور، شما را دعوت میکنیم به شرح واقعی و جالبی که آفریدگار از کارهای آفرینش خود نقل میکند توجه کنید.
[پاورقی]
a صاعقه مقداری از نیتروژن را به اشکال قابل جذب تبدیل میکند که بوسیلهٔ باران روی زمین میریزد. گیاهان مانند کود طبیعی از آن استفاده میکنند. پس از آنکه انسانها و حیوانات گیاهان را مورد مصرف قرار میدهند و از این نیتروژن استفاده میکنند، دوباره بصورت ترکیبات آمونیاک به خاک برمیگردد و مقداری از آن دوباره به گاز نیتروژن تبدیل میشود.
[کادر در صفحهٔ ۷۹]
نتیجهگیریی معقولانه
بسیاری از دانشمندان معتقدند که عالم شروع و آغازی دارد. علاوه بر این اغلب آنها عقیده دارند که پیش از آغاز عالم، باید چیزی حقیقی وجود میداشته است. برخی از دانشمندان از انرژیی سخن میگویند که همیشه وجود داشته است. برخی دیگر فرض میکنند که یک آشوب بدوی پیش از شروع عالم حکمفرما بوده است. در هر حال، هر اصطلاحی که بکار برده شود، اغلب دانشمندان بر این عقیدهاند که چیزی وجود دارد — چیزی که آغازی ندارد و بنحو پایانناپذیری به گذشته برمیگردد.
بنابراین، موضوع به اینجا میرسد که کدامیک از این دو وجود دارند: یک چیز جاودان یا یک شخص جاودان؟ پس از بررسی دستآوردهای علمی در زمینهٔ منشأ و ماهیت عالم و حیات، کدام حالتِ قضیه بنظرتان معقولانهتر میآید؟
[کادر در صفحهٔ ۸۰]
«هر یک از عناصر اصلی حیات، یعنی کربن، نیتروژن و گوگرد، بوسیلهٔ باکتریها از مواد غیرآلی و ترکیبات گازی به شکلی قابل استفاده برای گیاهان و حیوانات در میآیند.» — «دایرةالمعارف جدید بریتانیکا».
[دیاگرام/تصویر در صفحهٔ ۷۸]
(برای دیدن شکل صحیح به نشریه رجوع شود)
شما چه نتیجهگیریی میکنید؟
عالم ما
↓ ↓
آغازی ندارد آغازی دارد
↓ ↓
خلق نشده است خلق شده است
↓ ↓
توسط چیزی ازلی توسط شخصی ازلی
[تصویر در صفحهٔ ۷۵]
بسیاری از شرقیها معتقدند که طبیعت بخودیخود بوجود آمده است
[تصویر در صفحهٔ ۷۶]
پولس در حالیکه بر روی این تپه ایستاده بود و آکروپولیس از دور دیده میشد سخنرانی پرمحتوایی دربارهٔ خدا ایراد کرد
[تصویر در صفحهٔ ۸۳]
خدا به فرد فرد ما سیستم دفاعی عطا کرده است که از هر آنچه پزشکی نوین میتواند در اختیارمان بگذارد برتر است