فصل ۵
‹زنی نیکو›
۱، ۲. الف) روت به چه کاری مشغول بود؟ ب) روت به چه جنبههایی از شریعت خدا پی برد و از قوم او چه آموخت؟
روت در طی روز ساقههای جو را جمع کرده بود؛ حال زانو زده مشغول کوبیدن ساقهها بود. آفتاب رفتهرفته در پس کشتزارهای بیتلحم غروب میکرد. کشتزارها فاصلهٔ چندانی از بیتلحم نداشت و دروازهٔ این شهر کوچک بر سر بلندیای واقع بود. بسیاری از کارگران سلانه سلانه به سمت دروازهٔ شهر در راه بودند. روت روز طولانی و سختی را پشت سر گذاشته بود. یقیناً خسته و کوفته بود. اما او همچنان با چوبدستی یا خرمنکوب بر ساقهها ضربه میزد تا دانهها را از ساقهها جدا کند. با این همه، روزی خوب داشت و بهتر از آن بود که فکرش را میکرد.
۲ آیا حال زندگی دیگر بر وفق مراد این بیوهزن جوان بود؟ همان طور که در فصل پیشین دیدیم، او به مادرشوهرش، نَعُومی علاقه و دلبستگی خاصّی داشت و به او قول داده بود که با او میماند و خدای او یَهُوَه را میپرستد. این دو زن بیوه و عزادار با هم از موآب به بیتلحم آمده بودند. روت، این زن موآبی، پس از چندی پی برد که یَهُوَه در شریعت خود به اسرائیلیان تدارکاتی مفید دیده است؛ تدارکاتی که شأن و احترام مستمندان و حتی بیگانگان را حفظ میکرد. روت شاهد آن بود که برخی از خادمان یَهُوَه با رفتار پرمحبتشان، عشق و پایبندی خود را به شریعت خدا نشان دادند. مهر و محبت آنان مرهمی بر دل این زن داغدار بود.
۳، ۴. الف) بُوعَز چگونه به روت دلگرمی و قوّت قلب داد؟ ب) سرگذشت زندگی روت چگونه میتواند در رویارویی با مشکلات وخیم اقتصادی به ما کمک کند؟
۳ یکی از این خادمان یَهُوَه، بُوعَز بود. مردی ثروتمند و سالخورده که روت در کشتزارهایش به خوشهچینی مشغول بود. بُوعَز در آن روز همچون پدری مهربان به او توجه نشان داد. سخنان تحسینبرانگیز بُوعَز به روت در مورد مراقبت از مادرشوهر سالخوردهاش و پناه گرفتن زیر سایهٔ پرمهر خدای یکتا، او را از درون به وجد آورده بود.—روت ۲:۱۱-۱۴ خوانده شود.
۴ از این گذشته روت شاید هنوز به آینده میاندیشید. او که زنی بیگانه و تنگدست بود و همسر و فرزندی نداشت، چگونه میتوانست مایحتاج خود و نَعُومی را تأمین کند؟ آیا تنها با خوشهچینی میتوانست از پس تأمین مایحتاج زندگی برآید؟ هنگام پیری و کهولت چه کسی میتوانست دست او را بگیرد؟ افکار نگرانکنندهای که ذهنش را به خود مشغول کرده بود، کاملاً قابل درک بود. امروزه نیز مشکلات اقتصادی عرصه را بر مردم تنگ کرده است و آنان با نگرانیهای مشابهی درگیرند. ایمان روت در این برهه از زندگیاش به او قدرت بخشید. با آموختن سرگذشت زندگی روت، ترغیب میشویم تا ایمان او را سرمشق قرار دهیم.
خانوادهٔ «واقعی» چیست؟
۵، ۶. الف) روت در اولین روز خوشهچینی در کشتزار بُوعَز چقدر محصول جمعآوری کرد؟ ب) نَعُومی با دیدن روت چه واکنشی نشان داد؟
۵ روت تمام ساقهها را کوبید و دانههای جو را از آن جدا کرد. محصولی که جمعآوری کرده بود، حدوداً یک ایفه یعنی ۲۲ لیتر بود. تصوّرش را بکنید که اکنون باید باری را که حدود ۱۴ کیلوگرم وزن داشت، حمل میکرد. احتمالاً جو را در پارچهای پیچید و بر روی سر گذاشت. آسمان رفتهرفته تاریک میشد و او راهی بیتلحم شد.—روت ۲:۱۷.
۶ نَعُومی از بازگشت عروس عزیزش شاد شد. احتمالاً دیدن بار سنگینی که روت بر سر داشت، او را غرق تعجب کرد. روت مقداری از غذای ظهر را که از سفرهٔ کارگران بُوعَز باقی مانده بود، به همراه خود نیز آورده بود. با هم غذایی ساده خوردند. سپس نَعُومی از روت پرسید: «از کجا اینهمه را جمع کردی؟ در مزرعهٔ چه کسی مشغول کار بودی؟ خدا کسی را که چنین لطفی در حق تو کرده است، برکت دهد.» (روت ۲:۱۹، مژده برای عصر جدید) نَعُومی زنی هوشیار بود و با دیدن آن همه جو پی برد که شخصی به این زن جوان توجه کرده و او را مورد لطف و محبت خود قرار داده است.
۷، ۸. الف) نَعُومی لطف و بزرگواری بُوعَز را از سوی چه کسی میدانست و چرا؟ ب) روت چگونه بار دیگر محبت و وفاداری خود را به مادرشوهرش نشان داد؟
۷ نَعُومی و روت سرگرم گفتگو شدند. روت برای مادرشوهرش تعریف کرد که بُوعَز چه مرد با محبتی است. گفتههای روت، نَعُومی را تحت تأثیر قرار داد و به روت گفت: ‹او از جانب یَهُوَه مبارک باد زیرا که احسان را بر زندگان و مردگان ترک ننموده است.› (روت ۲:۲۰) نَعُومی لطف و بزرگواری بُوعَز را از سوی یَهُوَه، خدای مهربان میدید؛ خدایی که خادمانش را بر آن میدارد که گشادهدست و سخاوتمند باشند و به آنان وعده داده است که پاداش لطف و محبتشان را خواهند دید.a—امثال ۱۹:۱۷ خوانده شود.
۸ نَعُومی به روت تأکید کرد که به درخواست بُوعَز عمل کند و همچنان برای خوشهچینی به کشتزارهای او برود و در کنار زنان جوان بماند تا کارگران برایش مزاحمت ایجاد نکنند. روت گفتههای نَعُومی را به گوش گرفت و همچنان «با مادر شوهرش سکونت داشت.» (روت ۲:۲۲، ۲۳) در سخنان روت بار دیگر عمق محبت و وفاداریاش دیده میشد؛ خصوصیاتی که مشخصهٔ شخصیت او بود. سرگذشت زندگی روت ما را بر آن میدارد که از خود بپرسیم: ‹آیا خانوادهمان را ارج مینهیم و با دل و جان از عزیزانمان حمایت میکنیم و همواره به آنان یاری میرسانیم؟› یَهُوَه هیچ گاه چنین عشق و وفاداریای را از نظر دور نمیدارد.
سرگذشت زندگی روت و نَعُومی به ما یادآور میشود که برای خانوادهٔ خود ارزش قائل شویم
۹. از سرگذشت زندگی روت و نَعُومی چه امری را در مورد خانواده میتوان آموخت؟
۹ آیا روت و نَعُومی خانوادهای محسوب میشدند؟ برخی بر این تصوّرند که یک خانواده باید از شوهر، زن، پسر، دختر، پدربزرگ و مادربزرگ و غیره تشکیل شده باشد تا بتوان آن را یک خانوادهٔ «واقعی» خواند. اما سرگذشت زندگی روت و نَعُومی به ما یادآور میشود که حتی اگر در بین دو نفر گرمی، صمیمیت و محبت وجود داشته باشد، آنان خانوادهای را تشکیل میدهند. حال آیا شما برای خانوادهٔ کوچک خود ارزش قائلید؟ عیسی به پیروانش خاطر نشان کرد که جماعت مسیحی میتواند برای همهٔ مسیحیان، حتی آنانی که خانوادهای ندارند، همچون خانوادهای گرم و صمیمی باشد.—مرق ۱۰:۲۹، ۳۰.
‹او از ولیهای ماست›
۱۰. از چه طریقی نَعُومی میخواست به روت یاری رساند؟
۱۰ روت از ماه آوریل، زمان برداشت جو تا ماه ژوئن، زمان برداشت گندم همچنان در کشتزارهای بُوعَز به خوشهچینی مشغول بود. هفتهها یکی از پس از دیگری میگذشت و نَعُومی بیشک در این فکر بود که برای عروس عزیزش چه میتواند بکند. نَعُومی در مُوآب به روت گفته بود که نمیتواند برای او همسری بیابد. (روت ۱:۱۱-۱۳) اما اکنون از دریچهٔ دیگری به این امر مینگریست. به این منظور نزد روت آمد و به او گفت: «باید برایت شوهری پیدا کنم تا تو بتوانی خانه و خانوادهای برای خودت داشته باشی.» (روت ۳:۱، مژده برای عصر جدید) در آن زمان رسم بر آن بود که پدر و مادر برای فرزندانشان همسری مییافتند. نَعُومی که روت را مثل دخترش دوست میداشت، میخواست برای او شوهری بیابد که روت در ‹خانه و خانوادهٔ› او، آسایش و امنیت داشته باشد. اما نَعُومی چه میتوانست بکند؟
۱۱، ۱۲. الف) زمانی که نَعُومی، بُوعَز را ‹ولی› خواند به کدام تدارکی که خدا از روی محبتش در شریعت دیده بود، اشاره کرد؟ ب) روت چه دیدی به پند مادرشوهرش داشت؟
۱۱ زمانی که روت برای اولین بار نام بُوعَز را برد، نَعُومی گفت: «این شخص، خویش ما و از ولیهای ماست.» (روت ۲:۲۰) گفتهٔ نَعُومی به چه مفهوم بود؟ در شریعت خدا به اسرائیلیان، برای خانوادههایی که به علّت فقر و تنگدستی یا فقدان مرگ عزیزی با شرایط سخت و ناگوار روبرو بودند، تدارکاتی دیده شده بود. اگر زنی بیوه میشد و از همسر متوفیٰاش فرزندی نداشت، زندگیاش در خطر تباهی قرار میگرفت و نامی از همسرش باقی نمیماند؛ به عبارت دیگر نسل او منقرض میشد. اما قانون خدا به برادرشوهرِ زن اجازه میداد که با این بیوهزن ازدواج کند و به این شکل فرزندی متولّد شود تا نام متوفیٰ حفظ و از اموال او نگهداری شود.b—تث ۲۵:۵-۷.
۱۲ نَعُومی به روت گفت که میخواهد برای او ترتیب چنین ازدواجی را بدهد. تصوّر کنید که روت از شنیدن این گفتهٔ مادرشوهرش غرق تعجب شد. شریعت اسرائیلیان برای روت تازگی داشت و او با بسیاری از رسوم آن هنوز آشنایی نداشت. اما روت برای نَعُومی احترام بسیار قائل بود و به هر گفتهٔ او دقیقاً توجه میکرد. پندی که نَعُومی به او داد شاید خجالتآور یا ناخوشانید و حتی تحقیرآمیز به نظر میرسید. اما روت با آن موافقت کرد. او با ملایمت گفت: «هر چه به من گفتی، خواهم کرد.»—روت ۳:۵.
۱۳. چه درسهایی میتوان از روت در خصوص پذیرفتن پند از بزرگترها گرفت؟ (ایّوب ۱۲:۱۲ نیز ملاحظه شود.)
۱۳ گاهی برای جوانان آسان نیست که پند بزرگترها و افراد پرتجربه را بپذیرند. ممکن است تصوّر کنند که آنان مشکلات و سختیهایشان را به درستی درک نمیکنند. رفتار متواضعانه روت به ما یادآور میشود که پذیرفتن حکمت و تجارب بزرگترها که به ما عشق میورزند و به فکر ما هستند، با برکات بسیاری همراه است. (مزمور ۷۱:۱۷، ۱۸ خوانده شود.) اما نَعُومی به روت چه پندی داد؟ آیا روت واقعاً با پذیرفتن این پند برکت یافت؟
روت در خرمنگاه
۱۴. خرمنگاه چه بود و کشاورزان از آن چگونه استفاده میکردند؟
۱۴ در همان شب روت راهی خرمنگاه شد؛ مکانی صاف و مسطح که شمار بسیاری از کشاورزان به آنجا میآمدند و غلات خود را میکوبیدند و آن را باد میدادند. این محل معمولاً بر دامنه یا سر تپههایی که عصرها باد در آنجا شدیدتر میوزید، واقع بود. کارگران برای جدا کردن دانه از کاه و پوست، با استفاده از چنگک، غلّه را در هوا باد میدادند. بدین شکل باد کاه راکه سبکتر بود به هوا میبرد و دانه که سنگینتر بود به زمین میافتاد.
۱۵، ۱۶. الف) شب هنگام، پس از این که بُوعَز به کار خود پایان داد چه اتفاقاتی در خرمنگاه افتاد؟ ب) بُوعَز چگونه متوجه شد که روت در پایین پاهایش دراز کشیده است؟
۱۵ شب در راه بود و روت در انتظار زمانی بود که کارگران به کارشان پایان دهند. بُوعَز بر فعالیت کارگران که مشغول باد دادن غلات بودند، نظارت داشت. پشتهای از محصول در آنجا انباشته شده بود. او شامش را با اشتهای تمام خورد و در کنار پشتهٔ محصول دراز کشید. از قرار معلوم این کار در آن زمان متداول بود. احتمالاً صاحب زمین به این شکل محصول گرانبهایش را از دست دزدان و غارتگران حفظ میکرد. روت دید که بُوعَز در آنجا خوابیده است. حال زمان آن بود که پند نَعُومی را به کار گیرد.
۱۶ روت پاورچین پاورچین حرکت میکرد و دلش میتپید. بُوعَز در خواب عمیقی بود. روت درست مطابق با هر آنچه که نَعُومی به او گفته بود عمل کرد؛ به سوی بُوعَز رفت، رویانداز را از روی پاهای او کنار زد و در پایین پاهای بُوعَز دراز کشید. سپس انتظار کشید. یقیناً گذشت زمان برایش بسیار طولانی بود. عاقبت در نیمههای شب بُوعَز حرکتی کرد. هوا سرد بود. او خود را جمع کرد و احتمالاً میخواست که رویانداز را دوباره بر روی پاهایش بکشد. اما متوجه شد که کسی در آنجاست. در کتاب مقدّس در این مورد میخوانیم: ‹اینک زنی نزد پایهایش خوابیده بود.›—روت ۳:۸.
۱۷. کسانی که به طور ضمنی اظهار میدارند که رفتار روت ناشایست و غیراخلاقی بود کدام دو جنبه را نادیده میگیرند؟
۱۷ بُوعَز از روت پرسید: «تو کیستی؟» روت احتمالاً با صدایی لرزان گفت: «من کنیز تو، روت هستم، پس دامن خود را بر کنیز خویش بگستران زیرا که تو ولی هستی.» (روت ۳:۹) برخی از مفسّران به طور ضمنی اظهار داشتهاند که کردار و گفتار روت ناشایست و غیراخلاقی بود، اما آنان دو جنبه را نادیده میگیرند. اول این که روت مطابق با رسوم آن زمان عمل کرد که بسیاری از آنان امروزه برای ما ناشناخته است. پس نادرست خواهد بود اگر رفتار او را با معیارهای غیراخلاقی و ناشایست روزگارمان مقایسه کنیم. دوم این که برخورد بُوعَز به روشنی نشان میداد که رفتار روت پاک و عفیف و درخور ستایش بود.
۱۸. بُوعَز برای آرامش بخشیدن به روت چه گفت و به کدام دو جنبهٔ محبت و وفاداری روت اشاره کرد؟
۱۸ صدای ملایم و گرم بُوعَز بیشک به روت آرامش و دلگرمی بخشید. او گفت: ‹ای دختر من! از جانب یَهُوَه مبارک باش! زیرا که در آخر بیشتر احسان نمودی از اوّل، چونکه در عقب جوانان، چه فقیر و چه غنی، نرفتی.› (روت ۳:۱۰) منظور از عبارت «اوّل» آن بود که روت در ابتدا به نَعُومی محبت و وفاداریاش را نشان داد و او را در راه بازگشت به اسرائیل همراهی کرد و از او مراقبت نمود. اما عبارت «آخر» به محبت و وفاداریای اشاره میکرد که اکنون قصد انجام آن را داشت. بُوعَز پی برده بود که زن جوانی همچون روت میتواند به راحتی در میان مردانی بس جوانتر همسری ثروتمند یا مستمند بیابد. اما روت میخواست نه تنها به نَعُومی محبت کند، بلکه نام شوهر متوفای نَعُومی را نیز در سرزمینش زنده نگاه دارد. پس میتوان به راحتی دید که چرا بُوعَز این چنین تحت تأثیر ازخودگذشتگی روت قرار گرفت.
۱۹، ۲۰. الف) چرا بُوعَز با روت بلافاصله ازدواج نکرد؟ ب) بُوعَز از چه طریقی توجه و محبتش را به روت نشان داد و آبروی او را حفظ کرد؟
۱۹ بُوعَز در ادامه گفت: «حال ای دختر من، مترس! هر آنچه به من گفتی برایت خواهم کرد، زیرا که تمام شهرِ قوم من تو را زن نیکو میدانند.» (روت ۳:۱۱) بُوعَز از این که میتوانست با روت ازدواج کند شاد و خرسند بود. احتمالاً از پیشنهاد روت برای این که ولی او شود، متعجب نگردید. بُوعَز مردی درستکار بود و نمیخواست تنها مطابق با خواست خود عمل کند. او به روت گفت که ولی دیگری است که نسبتِ نزدیکتری به شوهر متوفای نَعُومی دارد. پس به دیدن این مرد میرود و در ابتدا به او فرصت میدهد که روت را به همسری برگزیند.
روت با نشان دادن محبت به دیگران و احترام گذاشتن به آنان، از شهرت و آوازهٔ خوبی برخوردار شد
۲۰ بُوعَز به روت گفت که تا سحرگاه در همان جا بخوابد و سپس بدون این که توجه دیگران را جلب کند از آنجا برود. او میخواست آبروی روت و خود را حفظ کند، زیرا مردم میتوانستند به اشتباه نتیجهگیری کنند که آنان با یکدیگر رابطهای غیراخلاقی داشتهاند. روت بار دیگر در کنار پاهای او دراز کشید، اما این بار احتمالاً خیالش آسودهتر بود چون بُوعَز به خواستش با مهربانی ترتیب اثر داده بود. سپس در حالی که هوا هنوز تاریک بود، روت برخاست. بُوعَز چادر او را با جوی فراوانی پر کرد و روت راهی بیتلَحَم شد.—روت ۳:۱۳-۱۵ خوانده شود.
۲۱. چه امری سبب شد که روت در میان مردم به ‹زنی نیکو› معروف شود و ما چگونه میتوانیم او را سرمشق قرار دهیم؟
۲۱ بُوعَز به روت گفته بود که در میان مردم به ‹زنی نیکو› معروف است؛ یقیناً روت با فکر کردن به این گفتهٔ او شاد و خرسند شد. بیشک شهرت او به این دلیل بود که میخواست با میل و رغبت با یَهُوَه آشنا شود و او را خدمت کند. او به نَعُومی و قومش توجه و محبت فراوانی نشان داد و آماده بود که آداب و رسومی را که برای او ناآشنا بود، بپذیرد. با سرمشق قرار دادن ایمان روت، ما هم میتوانیم به دیگران و به آداب و رسوم آنان احترامی عمیق بگذاریم. اگر چنین کنیم، ما نیز میتوانیم شهرت و آوازهٔ خوب در میان مردم داشته باشیم.
خانهای امن و پرآسایش برای روت
۲۲، ۲۳. الف) مفهوم این که بُوعَز به روت هدیهای ارزانی داشت چه بود؟ (به پاورقی مراجعه کنید.) ب) نَعُومی روت را به چه کاری تشویق کرد؟
۲۲ زمانی که روت به خانه بازگشت، نَعُومی به او گفت: «ای دختر من، بر تو چه گذشت؟» احتمالاً هوا هنوز تاریک بود و به این دلیل نَعُومی چنین سؤالی از روت کرد. او همچنین میخواست بداند که آیا روت هنوز بیوهایست مجرّد یا این که به نامزدی بُوعَز درآمده است. روت فوراً هر آنچه که بین او و بُوعَز اتفاق افتاده بود، برای مادرشوهرش تعریف کرد. همچنین مقدار جویی را که هدیهٔ سخاوتمندانهٔ بُوعَز به نَعُومی بود، به او تقدیم کرد.c—روت ۳:۱۶، ۱۷.
۲۳ نَعُومی از روی حکمت، روت را تشویق کرد که آن روز را در خانه بماند و به کشتزارها برای خوشهچینی نرود. او به روت چنین اطمینانی داد: «ای دخترم آرام بنشین تا بدانی که این امر چگونه خواهد شد، زیرا که آن مرد تا این کار را امروز تمام نکند، آرام نخواهد گرفت.»—روت ۳:۱۸.
۲۴، ۲۵. الف) بُوعَز چگونه نشان داد که مردی درستکار و ازخودگذشته است؟ ب) روت به چه طرقی برکت یافت؟
۲۴ این نظر نَعُومی کاملاً درست بود. بُوعَز به سوی دروازهٔ شهر رفت؛ مشایخ معمولاً در آنجا جمع میشدند. او منتظر ماند تا مردی را ببیند که از بستگان نزدیکتر نَعُومی بود و از آنجا میگذشت. بُوعَز در مقابل شاهدانی به این مرد پیشنهاد کرد که به عنوان ولی با روت ازدواج کند. اما آن مرد پیشنهاد بُوعَز را رد کرد و ادعا نمود که با این کار تمام میراث خود را تباه و نابود خواهد کرد. سپس بُوعَز در مقابل شاهدان در دروازهٔ شهر اظهار داشت که او به عنوان ولی، زمین اَلیمَلِک، شوهر متوفای نَعُومی را میخرد و با روت، عروس اَلیمَلِک که شوهرش مَحْلُون را از دست داده بود، ازدواج میکند. بُوعَز امیدوار بود که با انجام این کار «نام متوفیٰ را بر میراثش» حفظ کند. (روت ۴:۱-۱۰) به راستی که بُوعَز مردی درستکار و ازخودگذشته بود.
۲۵ بُوعَز با روت ازدواج کرد. کتاب مقدّس در مورد آنان میگوید: «خداوند روت را برکت داد و او حامله گردید و پسری به دنیا آورد.» زنان شهر بیتلَحَم برای نَعُومی آرزوی برکت کردند و روت را که از هفت پسر برای نَعُومی بهتر بود تمجید نمودند. بعدها پسر روت یکی از اجداد داود پادشاه شد. (روت ۴:۱۱-۲۲، مژده برای عصر جدید) داود نیز یکی از اجداد عیسی مسیح گشت.—مت ۱:۱.d
۲۶. سرگذشت زندگی روت و نَعُومی چه امری را به ما یادآور میشود؟
۲۶ به راستی که روت و نَعُومی برکت یافته بودند؛ نَعُومی در تربیت کردن پسر روت که همچون فرزندش بود، به او یاری رساند. شرححال زندگی این دو زن به وضوح به ما یادآور میشود که یَهُوَه خدا به آنانی که با فروتنی برای تأمین مایحتاج زندگی نزدیکان خود زحمت میکشند و با وفاداری در کنار قومش او را خدمت میکنند، توجه دارد. او هیچ گاه وفاداری خادمانش را بیپاداش نخواهد گذاشت؛ خادمانی همچون بُوعَز، نَعُومی و روت.
a نَعُومی پی برد که «احسان» یا لطف و محبت یَهُوَه تنها به زندگان محدود نمیشود، بلکه شامل حال مردگان نیز میشود. نَعُومی شوهر و دو پسرش را از دست داده بود. روت نیز شوهرش را از دست داده بود. یقیناً فقدان عزیزانشان برای آنان باری سنگین بود. پس هر لطف و بزرگواریای که در حق این دو زن میشد مثل این میبود که در حق عزیزان ازدسترفتهشان شده است؛ کسانی که مسلّماً میخواستند که از همسرانشان به خوبی مراقبت شود.
b حق ازدواج با چنین بیوهزنی در ابتدا به یکی از برادران شخص متوفیٰ، سپس به یکی از بستگان نزدیکش داده میشد؛ کسی که حق وراثت داشت.—اعد ۲۷:۵-۱۱.
c بُوعَز شش «کیل» یا پیمانهٔ جو را که وزنی نامشخص داشت، به روت داد. شاید این امر به این مفهوم بود که پس از شش روز کار مستمر، روز سَبَّت یا «استراحت» فرا میرسید. روت نیز به عنوان بیوهزن روزهایی را به سختی کار کرده بود و به زودی زمان «استراحت» او فرا میرسید؛ به عبارت دیگر او میتوانست در خانهای امن و پر آسایش به سر برد و شوهری داشته باشد که به نیازهایش رسیدگی کند. از طرف دیگر ممکن است مفهوم شش «کیل» جو، شش بیل جو باشد که روت میتوانست به راحتی حمل کند.