فصل ۱۴
در هر امری صادق باشید
«خداوندا، کیست که در خیمهٔ تو میهمان شود؟ . . . آن که در صداقت گام بردارد.»— مزمور ۱۵:۱، ۲، ترجمهٔ هزارهٔ نو.
۱، ۲. با تشبیهی توضیح دهید که چرا یَهُوَه از دیدن صداقت ما شاد میشود؟
مادری به همراه پسر کوچکش از یک مغازه بیرون میآید. ناگهان پسرک در حالی که اسباببازی کوچکی در دست دارد، سراسیمه میایستد. او آن را از مغازه برداشته و فراموش کرده است سر جایش بگذارد یا از مادرش بخواهد آن را برایش بخرد. تشویش و اضطراب را میتوان در چهرهٔ پسرک دید. نمیداند چه کار کند. از مادرش کمک میخواهد. مادر او را آرام میکند و برای این که پسر اسباببازی را برگرداند و عذرخواهی کند، به مغازه برمیگردند. میتوان تصوّر کرد که این کار پسرک چقدر مایهٔ افتخار و شادی مادرش است. اما چرا چنین است؟
۲ شعف و خشنودی والدین از دیدن این که فرزندشان به تدریج به اهمیت صداقت و راستی پی میبرد، وصفناپذیر است. برای یَهُوَه، پدر آسمانی ما و «خدای حق» و راستی نیز چنین است. (مزمور ۳۱:۵) یَهُوَه با دیدن تلاش ما برای نزدیک شدن به او و در عین حال کوششهایمان برای حفظ صداقت، خشنود و شاد میگردد. مسلّماً خواست ما این است که او را خشنود سازیم و در پناه محبت او بمانیم. از این رو میخواهیم در هر امری صادق باشیم و همواره ‹در صداقت گام برداریم.› (مزمور ۱۵:۲، ترجمهٔ هزارهٔ نو) در این فصل میخواهیم چهار مورد را که گاه حفظ صداقت در آن دشوار است بررسی کنیم، سپس به برکاتی که صداقت به همراه دارد بپردازیم.
با خود صادق باشیم
۳-۵. الف) کتاب مقدّس چگونه ما را از خطر خودفریبی آگاه میکند؟ ب) چه چیز به ما کمک میکند که با خود صادق باشیم؟
۳ قبل از هر چیز بسیار اهمیت دارد که با خود صادق باشیم که البته همیشه آسان نیست. ما انسانهای ناکامل به آسانی در دام خودفریبی گرفتار میشویم. برای مثال، عیسی به مسیحیان جماعت لائودیکیه گفت که آنان خود را فریب میدهند؛ چرا که تصوّر میکردند دولتمندند در حالی که از نظر روحانی ‹مستمند و کور و عریان› بودند؛ وضعیتی بسیار اسفبار. (مکاشفه ۳:۱۷) در واقع خودفریبیشان وضعیت آنان را خطرناکتر کرده بود.
۴ شاید هشدار یعقوب، شاگرد عیسی را نیز به یاد آورید که گفت: «آن که خود را دیندار بداند، امّا مهارِ زبان خود را نداشته باشد، خویشتن را میفریبد و دیانتش باطل است.» (یعقوب ۱:۲۶) اگر تصوّر میکنیم که پرستش ما مقبول یَهُوَه است، در حالی که زبان خود را مهار نمیکنیم، تنها خود را فریب میدهیم. در واقع در چنین شرایطی پرستش ما به یَهُوَه باطل و بیفایده خواهد بود. حال چگونه میتوانیم از چنین رفتاری اجتناب کنیم و خود را از عواقب آن محفوظ داریم؟
۵ در همین بخش از کتاب مقدّس، یعقوب کلام خدا را به آیینهای تشبیه میکند که میتوانیم خود را در آن ببینیم. او توصیه میکند که قوانین کامل خدا را به دقت بررسی و تغییرات لازم را در خود ایجاد کنیم. (یعقوب ۱:۲۳-۲۵ خوانده شود.) کتاب مقدّس به ما میآموزد که چگونه با خود صادق باشیم و در این زمینه پیشرفت کنیم. (مراثی اِرْمیا ۳:۴۰؛ حَجَّی ۱:۵) همچنین میتوانیم در دعا از یَهُوَه بخواهیم که ما را بیازماید، ضعفهای جدّیمان را به ما آشکار سازد و ما را در پذیرش و رفع آن یاری کند. (مزمور ۱۳۹:۲۳، ۲۴) یَهُوَه میتواند به ما کمک کند که خود را از دریچهٔ چشم او ببینیم و احساسات و افکارمان را با او هماهنگ سازیم. از آنجا که عدم صداقت ضعفی خطرناک است که به نحوی نامحسوس در شخص رشد میکند، دید ما به آن باید همچون دید یَهُوَه پدر آسمانیمان باشد. در امثال ۳:۳۲ در ترجمهٔ هزارهٔ نو آمده است: «خداوند از شخص منحرف کراهت دارد، اما صالحان را مَحرم راز خود میسازد.» البته اکنون نمیتوان انتظار داشت که خطایی از ما سر نزند؛ اما ما از صمیم دل میخواهیم و مصمم هستیم که همواره در صداقت گام برداریم.
صداقت در خانواده
۶. چرا زوجهای مسیحی باید با یکدیگر صادق باشند، و آنان با حفظ صداقت از چه خطراتی در امان میمانند؟
۶ صداقت باید یکی از مشخصههای خانوادههای مسیحی باشد. از این رو زن و شوهر باید با یکدیگر صادق و روراست باشند. واضح است برای زوجهای مسیحی اعمال زیانبخش و ناپاکی همچون نشان دادن علاقهای نابجا به کسی غیر از همسر خود، ایجاد رابطهای مخفیانه از طریق اینترنت و یا تماشای هرزهنگاری به هر شکل آن ناشایست و قبیح است. چنین اعمالی نشانهٔ عدم صداقت است. به سخن داود پادشاه توجه کنید که گفت: «با مردان باطل همنشین نمیگردم، و با ریاکاران همراه نمیشوم.» (مزمور ۲۶:۴، ترجمهٔ هزارهٔ نو) اگر ازدواج کردهاید مراقب باشید به ریاکاری کشیده نشوید؛ به این معنی که به کاری دست نزنید که بخواهید آن را از همسرتان پنهان کنید.
۷، ۸. با کمک چه نمونههایی در کتاب مقدّس میتوان به فرزندان ارزش صداقت را آموخت؟
۷ آموزش ارزش صداقت به فرزندان با کمک کتاب مقدّس، نشانهٔ دوراندیشی والدین است. در کتاب مقدّس نمونههایی وجود دارند که نشان میدهند، عدم صداقت چه عواقبی به همراه دارد؛ نمونههایی همچون عَخان که دزدی کرد و سعی در پنهان کردن آن نمود، جِیحَزی که برای نفع شخصی به دروغ متوسل شد و یهودا که دزدی کرد و مغرضانه برای آسیب رساندن به عیسی دروغ گفت.— یوشَع ۶:۱۷-۱۹؛ ۷:۱۱-۲۵؛ ۲پادشاهان ۵:۱۴-۱۶، ۲۰-۲۷؛ مَتّی ۲۶:۱۴، ۱۵؛ یوحنا ۱۲:۶.
۸ از سوی دیگر نمونههایی در کتاب مقدّس وجود دارند که میتوان از آنان درس صداقت آموخت. نمونههایی همچون یعقوب که چون تصوّر میکرد پولی به اشتباه در کیسهٔ پسرانش گذاشته شده است، آنان را ترغیب به باز گرداندن آن کرد. همچنین میتوان به یَفْتاح و دخترش اشاره کرد. دختر یَفْتاح با گذشت بزرگی که نشان داد، کاری کرد که پدرش به عهد خود وفادار بماند. عیسی نیز برای حفاظت دوستانش و تحقق آنچه یَهُوَه پیشگویی کرده بود، با شهامت خود را به گروهی که بدخواه او بودند، معرفی کرد. (پیدایش ۴۳:۱۲؛ داوران ۱۱:۳۰-۴۰؛ یوحنا ۱۸:۳-۱۱) والدین با کمک این چند نمونه و نمونههای دیگر در کتاب مقدّس میتوانند ارزش صداقت و علاقه به آن را در دل فرزندانشان جای دهند.
۹. والدینی که میخواهند در صداقت برای فرزندانشان نمونه باشند، باید از چه کاری پرهیز کنند، و چرا این امر اهمیت دارد؟
۹ چنین تعلیماتی مسئولیتی نیز بر دوش والدین میگذارد. پولُس رسول میگوید: «تو که دیگران را تعلیم میدهی، آیا خود را نمیآموزانی؟ تو که بر ضد دزدی موعظه میکنی، آیا خودْ دزدی میکنی؟» (رومیان ۲:۲۱) برخی والدین به فرزندان خود صداقت را تعلیم میدهند، اما خود طور دیگر عمل میکنند. آنان با این کار فرزندانشان را گیج و سردرگم میسازند. شاید والدین چیز کوچکی را که به آنان تعلّق ندارد، بردارند و برای توجیه کارشان به گفتههای منحرفکننده متوسل شوند؛ گفتههایی مثل «اگر نمیخواستند کسی این را بردارد اینجا نمیگذاشتند» یا «این فقط یک دروغ مصلحتآمیز یا چاخان کوچک بود.» نباید خود را فریب داد. دزدی، دزدی است؛ حال هر چه که میخواهد باشد. دروغ، دروغ است؛ چه بزرگ چه کوچک و در مورد هر چه که میخواهد باشد.a (لوقا ۱۶:۱۰ خوانده شود.) کودکان خیلی سریع ریا و دورویی را تشخیص میدهند و ممکن است شدیداً از آن آسیب بینند. (اِفِسُسیان ۶:۴) اما اگر والدین در صداقت برای فرزندانشان نمونه باشند، قاعدتاً فرزندان نیز راه آنان را در پیش خواهند گرفت و در این دنیا که راستی و صداقت کمیاب است، یَهُوَه را جلال خواهند داد.— امثال ۲۲:۶.
صداقت در جماعت
۱۰. در خصوص گفتگو با همایمانانمان چه نکاتی را باید مد نظر داشته باشیم؟
۱۰ معاشرت با همایمانان فرصتهای بسیاری فراهم میسازد تا همواره صادقانه و درست عمل کنیم. همان طور که در فصل ۱۲ آموختیم بسیار اهمیت دارد که در استفاده از قدرت تکلّم، به ویژه در گفتگو با برادران و خواهران محتاط باشیم. گفتههای روزمره خیلی راحت میتواند به غیبت و بدگویی و یا حتی تهمت و افترا بینجامد. اگر داستانی را که از سرچشمهٔ آن آگاه نیستیم، بازگو کنیم ممکن است ناخواسته دروغی را رواج دهیم. پس بهتر است زبان خود را مهار کنیم. (امثال ۱۰:۱۹) از طرف دیگر شاید از درستی خبری مطمئن باشیم؛ اما این به این معنی نیست که حتماً آن را به گوش دیگران برسانیم. برای مثال، ممکن است آن موضوع به ما ربطی نداشته باشد و یا گفتن آن خالی از مهر باشد. (۱تِسالونیکیان ۴:۱۱) برخی نیز مطلبی را گستاخانه و با بیمهری بیان میکنند و آن را نشانهٔ صداقت و روراستی خود میدانند. اما کلام ما باید همیشه پرمهر، خوشایند و سنجیده باشد.— کولُسیان ۴:۶ خوانده شود.
۱۱. الف) چگونه برخی از آنانی که دست به خطایی جدّی زندهاند به مشکل خود افزودهاند؟ ب) برخی از دروغهایی که شیطان در خصوص گناهان جدّی رواج میدهد کدامند، و ما چگونه باید با آن مبارزه کنیم؟
۱۱ صادق بودن به خصوص با سرپرستان جماعت از اهمیت بسزایی برخوردار است. برخی از کسانی که دست به خطایی جدّی زدهاند، زمانی که پیران جماعت در مورد آن موضوع از آنان سؤال میکنند، آنان با پنهان کردن و دروغ گفتن به پیران جماعت مشکل را بزرگتر میکنند. چنین افرادی، دورویی را وارد زندگیشان میکنند؛ از یک سو وانمود میکنند که یَهُوَه را خدمت میکنند و از سوی دیگر به گناه جدّی خود ادامه میدهند. پیشه کردن چنین روشی، زندگی شخص را به گرداب دروغ میکشاند. (مزمور ۱۲:۲) برخی دیگر تنها بخشی از حقایق را به پیران جماعت میگویند و موضوعات مهم را پنهان میکنند. (اعمال ۵:۱-۱۱) این همان ناراستی و عدم صداقتی است که شیطان ترویج میدهد.— کادر «دروغهای شیطان در خصوص گناهان جدّی» ملاحظه شود.
۱۲. چگونه میتوانیم با سازمان یَهُوَه صادق باشیم؟
۱۲ همچنین زمانی که سازمان یَهُوَه از ما میخواهد که پرسشنامهای را پر کنیم، صداقت بسیار اهمیت دارد. برای مثال، باید گزارش ماهانهٔ موعظهمان را با دقت و صادقانه پر کنیم. همین طور زمانی که فرمی را برای کسب مسئولیتی ویژه یا افتخار انجام خدمتی پر میکنیم، هیچ گاه نباید حقیقت را در خصوص سلامتی و یا هر جنبهٔ دیگر از زندگیمان طور دیگری جلوه دهیم.— امثال ۶:۱۶-۱۹ خوانده شود.
۱۳. اگر با همایمانی معامله یا کسب و کاری شروع کردهایم، چگونه میتوانیم صداقت را حفظ کنیم؟
۱۳ ما باید در تجارت و کسب و کار نیز با همایمانانمان صادق باشیم. گاه همایمانانِ مسیحی با یکدیگر کسب و کار یا معاملهای شروع میکنند. آنان باید مراقب باشند که این موضوعات را از پرستششان در سالن جماعت یا در خدمت موعظه جدا نگاه دارند. شاید یکی به استخدام دیگری در آید. اگر برادر و یا خواهری را در استخدام خود داریم باید توجه داشته باشیم که با او صادقانه رفتار کنیم. به موقع حقوقش را مطابق با قراردادمان بپردازیم و مزایایی را که قوانین کشور تعیین کرده است، در نظر گیریم. (۱تیموتائوس ۵:۱۸؛ یعقوب ۵:۱-۴) از طرف دیگر اگر خود به استخدام برادر یا خواهری در آمدهایم، باید مطابق توافقمان، کاری کامل و شایسته ارائه دهیم و ساعات کاری را رعایت کنیم. (۲تِسالونیکیان ۳:۱۰) ما توقع نداریم که او به دلیل ایمان مشترکمان استثنا قائل شود و به ما مرخصی، مزایا یا چیزهای دیگری بدهد که به دیگر کارمندان داده نمیشود.— اِفِسُسیان ۶:۵-۸.
۱۴. زمانی که مسیحیان با یکدیگر به تجارت و معامله میپردازند، چه امری ضروری است، و چرا انجام آن عاقلانه است؟
۱۴ برای مسیحیانی که میخواهند با یکدیگر معامله یا تجارتی را شروع کنند— مثل قرض گرفتن پول، وام گرفتن یا سرمایهگذاری برای کسب و کار— توجه به چه امری ضروری است؟ در کتاب مقدّس، اصلی بسیار مهم و پرفایده آمده است و آن تنظیم توافقنامهای کتبی است. برای نمونه، زمانی که اِرْمیا قطعه زمینی خرید، مدرکی به همراه رونوشتی از آن تهیه کرد، شاهدانی داشت و آن اسناد را در محلّی امن برای دسترسی در آینده نگهداری کرد. (اِرْمیا ۳۲:۹-۱۲؛ همچنین پیدایش ۲۳:۱۶-۲۰ ملاحظه شود.) مسیحیان نیز موظفند در معامله با یکدیگر قراردادی دقیق با جزئیات تهیه نمایند و به همراه شهود آن را امضا کنند. آیا این کار دلیل بر عدم اعتمادشان به یکدیگر است؟ مسلّماً خیر. بلکه این کار میتواند از بروز سوءتفاهم، دلسردی و عدم توافقی که ممکن است به قطع رابطهٔ آنان بینجامد، جلوگیری کند. تمامی مسیحیانی که با یکدیگر به معامله یا کسب و کار میپردازند، باید به خاطر داشته باشند که هیچ تجارتی، هر قدر هم سودآور باشد، ارزش به خطر انداختن صلح و اتحاد جماعت را ندارد.b— ۱قُرِنتیان ۶:۱-۸.
صداقت در جامعه
۱۵. یَهُوَه در خصوص تقلّب در کسب و کار چه احساسی دارد، و ما مسیحیان باید در خصوص تقلّبهای رایج چه دیدی داشته باشیم؟
۱۵ صداقت یک مسیحی تنها به محیط جماعت محدود نمیشود. برای خشنودی یَهُوَه چنان که مزمورنویس میگوید، ما باید ‹در صداقت گام برداریم› یعنی در هر امری صادق باشیم. (مزمور ۱۵:۱، ۲، ترجمهٔ هزارهٔ نو) برای یَهُوَه خدا بسیار اهمیت دارد که ما در کسب و کارمان با همهٔ مردم صادق باشیم. تنها در کتاب امثال چهار مرتبه به تقلّب در وزن کردن اجناس اشاره شده است. (امثال ۱۱:۱؛ ۲۰:۱۰، ۲۳) در قدیم، رواج داشت که برای وزن کردن و فروش اجناس از وزنه و ترازو استفاده میشد. فروشندگان متقلب برای فریب مشتریان از ترازوی نادرست و دو سِری وزنه استفاده میکردند.c یَهُوَه از چنین اعمالی متنفر است. برای این که در پناه محبت او بمانیم، ما نیز باید در تجارت و کسب و کار شدیداً از ناراستی و تقلّب دوری کنیم.
۱۶، ۱۷. عدم صداقت در دنیای امروز به چه اَشکالی دیده میشود، و مسیحیان حقیقی مصمم به انجام چه کاری هستند؟
۱۶ تقلّب و عدم صداقت در دنیای امروز دور از انتظار نیست؛ چرا که شیطان حاکم این دنیاست. ممکن است حتی ما نیز وسوسه شویم که در امور روزانهمان صداقت را زیر پا بگذاریم. بسیاری برای استخدام شدن هنگام نوشتن سابقهٔ کاری و تحصیلیشان به دروغ و اغراق متوسل میشوند و قابلیتها و تجاربی را ذکر میکنند که از آن بیبهرهاند. بسیاری نیز هنگام پر کردن فرم مهاجرت، مالیات، بیمه و از این قبیل پاسخهای نادرست میدهند. تقلّب در امتحانات نیز در میان دانشآموزان و دانشجویان بسیار رواج دارد. همچنین بسیاری از آنان برای نوشتن گزارش و تحقیق، مطالبی از اینترنت کپی و کار شخص دیگر را کار خود معرفی میکنند. برخی برای انجام کارشان از دادن رشوه به کارمندان رشوهخوار ابایی ندارند. به راستی آیا میتوان از دنیایی که مردم آن «خودپرست، پولدوست . . . دشمن نیکویی» هستند انتظار دیگری داشت؟— ۲تیموتائوس ۳:۱-۵.
۱۷ مسیحیان حقیقی مصممند که به هیچ یک از این اعمال دست نزنند. آنچه گاه صداقت را مشکل میکند، این است که در دنیای امروز آنانی که راه تقلّب و ناراستی را در پیش میگیرند، ظاهراً موفقتر و از مزایای بیشتری نیز برخوردارند. (مزمور ۷۳:۱-۸) در این میان، ممکن است مسیحیانی که میخواهند در زندگی در هر امری راه صداقت را پیشه کنند، از نظر مالی تحت فشار قرار گیرند. با توجه به آنچه گفته شد، آیا ارزش دارد که صادق باشیم؟ به راستی صداقت چه برکاتی در پی دارد؟
برکات صداقت
۱۸. چرا به صداقت شهرت داشتن از ارزش والایی برخوردار است؟
۱۸ یکی از با ارزشترین چیزهایی که میتوانید در زندگی کسب کنید، این است که مردم شما را شخصی صادق و قابل اعتماد بدانند. (کادر «تا چه حد صادقم؟» ملاحظه شود.) فکرش را بکنید، هر کس میتواند چنین نامی برای خود بسازد. کسب چنین نامی به استعداد، ثروت، شکل ظاهر و طبقهٔ اجتماعی یا هیچ عامل دیگری از این قبیل که تحت کنترل ما نباشد، بستگی ندارد. با این همه تنها معدود کسانی توانستهاند به صداقت نزد مردم شهرت داشته باشد. (میکاه ۷:۲) شاید شما که تلاش میکنید صادق باشید مورد تمسخر قرار بگیرید. اما صداقت اعتبار خاصّی به شما میبخشد. بسیاری به شما احترام میگذارند و اعتماد میکنند؛ این از جمله برکات صداقت است. بسیاری از شاهدان یَهُوَه به دلیل صداقتشان حتی از نظر مالی نیز فایده بردهاند. برای مثال، کسانی که در محیط کار صداقت نداشتهاند، اخراج شدهاند در حالی که مسیحیان صادق توانستهاند شغلشان را حفظ کنند. برخی مسیحیان نیز در کارها و مشاغلی پذیرفته شدهاند که صداقت اهمیت زیادی داشته است.
۱۹. پیشه کردن صداقت در زندگی چه تأثیری بر وجدان ما و رابطهمان با یَهُوَه خدا خواهد داشت؟
۱۹ چه صداقت برایتان نفع مالی داشته است، چه نداشته است، میتوانید مطمئن باشید که صداقت برکاتی پرارزشتر و بزرگتر برایتان در پی خواهد داشت. شما از برکت وجدانی آسوده بهرهمند خواهید شد. پولُس رسول میگوید: «مطمئنیم که وجدانمان پاک است و میخواهیم از هر جهت با سربلندی زندگی کنیم.» (عبرانیان ۱۳:۱۸) به علاوه صداقت شما از چشم یَهُوَه نیز پنهان نمیماند. یَهُوَه، پدر آسمانیمان دوستدار صادقدلان است. (مزمور ۱۵:۱، ۲؛ امثال ۲۲:۱ خوانده شود.) آری، صداقت به ما کمک میکند که در پناه محبت خدا بمانیم. به راستی چه برکتی پرارزشتر و بزرگتر از این! در فصل بعد دید یَهُوَه را در خصوص کار و فعالیت بررسی خواهیم کرد.
a اگر در جماعت کسی دروغهای بیشرمانه و بدخواهانه میگوید و به وضوح قصد آسیب رساندن دارد، ممکن است پیران جماعت لازم بینند که کمیتهٔ قضایی تشکیل دهند.
b در خصوص مشکلات تجاری و کاری بین برادران به «روش حل اختلافات تجاری و مالی» مراجعه نمایید.
c فروشندگان متقلب از یک سری وزنهها برای خرید و از سری دیگر برای فروش استفاده میکردند تا در هر دو صورت سود بیشتری بکنند. آنان احتمالاً برای فریب مشتریان از ترازوهایی استفاده میکردند که یک اهرم آن بلندتر یا سنگینتر از اهرم دیگر بود.