فصل ۹
چه کسی بر جهان حکمرانی خواهد کرد؟
۱-۳. خواب و رؤیاهایی را که دانیال در سال اول حکومت بَلْشصَّر دید، توصیف کنید.
نبوت مهیج دانیال ما را به سال اول حکومت بَلْشصَّر، پادشاه بابل میبرد. دانیال مدتهاست که در بابل در اسارت به سر میبرد، اما همچنان کمال اخلاقی خود را نسبت به یَهُوَه حفظ کرده است. این نبی وفادار که حال در سنین هفتادسالگی به سر میبرد «در بسترش خوابی و رؤیاهای سرش» را میبیند. این رؤیاها او را بشدت به هراس میاندازند. — دانیال ۷:۱، ۱۵.
۲ دانیال با شگفتی میگوید: «دیدم که ناگاه چهار باد آسمان بر روی دریای عظیم تاختند. و چهار وحش بزرگ که مخالف یکدیگر بودند از دریا بیرون آمدند.» چه وحوش خارقالعادهای! نخستین حیوان، شیری بالدار و دومین آنها شبیه خرس است. سپس پلنگی با چهاربال و چهارسر میآید! چهارمین حیوان به نحوی غیرعادی نیرومند و دارای دندانهای بزرگ آهنین و ده شاخ است. در میان ده شاخ او شاخی «کوچک» برمیآید که «چشمانی مانند چشم انسان» و ‹ دهانی که به سخنان تکّبرآمیز متکلّم است › دارد. — دانیال ۷:۲-۸.
۳ سپس دانیال در رؤیایش متوجه آسمان میشود. قدیمالایام با جلال تمام بر کرسی داوریِ دادگاه آسمانی جلوس میکند. ‹ هزاران هزار او را خدمت میکنند و ده هزار در ده هزار به حضور وی ایستادهاند.› او که بر ضد این وحوش حکم کرده است، حکمرانی را از دست آنان بیرون آورده و حیوان چهارم را نابود میسازد. حکومت جاودانی بر «جمیع قومها و امّتها و زبانها» به کسی «مثل پسر انسان» واگذار میشود. — دانیال ۷:۹-۱۴.
۴. الف) دانیال برای کسب حقیقت در مورد امور به چه کسی رجوع کرد؟ ب) چرا آنچه که دانیال در آن شب دید و شنید برای ما اهمیت دارد؟
۴ دانیال میگوید: «امّا روح من . . . در جسدم مدهوش شد و رؤیاهای سرم مرا مضطرب ساخت.» از اینرو از فرشتهای «حقیقت این همهٔ امور» را جویا میشود. فرشته نیز «تفسیر امور» را در اختیار وی میگذارد. ( دانیال ۷:۱۵-۲۸) آنچه دانیال در آن شب دید و شنید، برای ما از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است، زیرا هنگامی که میگوید حکمرانی بر همهٔ «قومها و امّتها و زبانها» به کسی «مثل پسر انسان» داده شده است، در واقع طرح کلی رویدادهای آیندهٔ جهان را که دامنهٔ آنها حتی به روزگار ما نیز میرسد، ترسیم میکند. به یاری کلام و روح خدا، ما نیز میتوانیم معنی این رؤیاهای نبوی را دریابیم.a
چهار حیوان از دریا سر برمیآورند
۵. دریای خروشان از باد نمایشگر چیست؟
۵ به گفته دانیال «چهار وحش بزرگ . . . از دریا بیرون آمدند.» ( دانیال ۷:۳) دریای خروشان از باد نمایشگر چیست؟ سالها بعد، یوحنای رسول حیوان وحشی هفتسری را میبیند که از «دریا» بیرون میآید. این دریا نمایندهٔ «قومها و جماعتها و امّتها و زبانها» میباشد که به معنای دستهٔ بزرگ انسانهایی است که با خدا بیگانهاند. از اینرو دریا سمبل مناسبی است برای تودهٔ انسانهایی که با خدا بیگانه هستند. — مکاشفه ۱۳:۱، ۲؛ ۱۷:۱۵؛ اشعیا ۵۷:۲۰.
۶. این چهار حیوان نمایشگر چه هستند؟
۶ فرشتهٔ خدا دربارهٔ ‹ این وحوش عظیم › گفت که چون «( عدد) ایشان چهار است چهار پادشاه میباشند که از زمین خواهند برخاست.» ( دانیال ۷:۱۷) بدون تردید آن فرشته، چهار حیوانی را که دانیال دید به صورت «چهار پادشاه» معرفی کرد. از اینرو این حیوانات نمایندهٔ قدرتهای جهانی بودند. ولی کدام قدرتها؟
۷. الف) برخی از مفسران کتاب مقدس دربارهٔ رؤیای چهار حیوان که دانیال در خواب دید و خواب نَبوْکَدْنَصَّر در مورد تمثال عظیم چه میگویند؟ ب) هر یک از چهار قسمت فلزی تمثال نمایشگر چیست؟
۷ مفسران کتاب مقدس معمولاً رؤیای چهار حیوانی را که دانیال در خواب دید، با خواب نَبوْکَدْنَصَّر در مورد تمثال عظیم مربوط میدانند. برای مثال، در «گزارش تفسیری کتاب مقدس» ( انگل.) آمده است: «باب هفتم [کتاب دانیال] همتای باب دوم است.» در «تفسیرنامهٔ ویکلیف از کتاب مقدس» ( انگل.) چنین میخوانیم: «آنچه که عموماً پذیرفته شده است، این است که توالی چهار حکومت امتها . . . که در اینجا [در دانیال باب هفتم] از آن سخن رفته، همان است که در [دانیال] باب دوم مورد نظر میباشد.» چهار قدرت جهانی که با چهار فلز خواب نَبوْکَدْنَصَّر نمایش داده شدهاند از این قرارند: امپراتوری بابل ( سر طلایی)، ماد – پارس ( سینه و بازوهای نقرهای)، یونان ( شکم و رانهای برنجی)، و امپراتوری روم ( پاهای آهنین).b ( دانیال ۲:۳۲، ۳۳) بگذارید ببینیم که چگونه این پادشاهیها با چهار حیوان غولآسایی که دانیال دید ارتباط دارند.
درندهخو همچون شیر، تیزرو همچون عقاب
۸. الف) دانیال نخستین حیوان را چگونه توصیف کرد؟ ب) نخستین حیوان نمایشگر چه امپراتوریی بود و چگونه همچون شیر عمل کرد؟
۸ دانیال چه حیواناتی را دید! در توصیف یکی از آنها گفت: «اولِ آنها مثل شیر بود و بالهای عقاب داشت و من نظر کردم تا بالهایش کنده گردید و او از زمین برداشته شده، بر پایهای خود مثل انسان قرار داده گشت و دل انسان به او داده شد.» ( دانیال ۷:۴) این حیوان نمایشگر همان حکومتی است که سر طلایی تمثال عظیم سمبل آن بود، یعنی قدرت جهانی بابل ( ۶۰۷-۵۳۹ ق.د.م.). بابل همچون «شیری» شکاری با بیرحمی ملتها منجمله قوم خدا را بلعید. ( ارمیا ۴:۵-۷؛ ۵۰:۱۷) این «شیر» گویی با بالهای عقاب، عزم فتوحات نمود. — مراثی ۴:۱۹؛ حبقوق ۱:۶-۸.
۹. چه تغییراتی در حیوان شیرگونه به وجود آمد، و این تغییرات چه تأثیری بر وی گذارد؟
۹ پس از چندی، بالهای شیر بالدار بیهمتا کنده شد. در حدود پایان دورهٔ حکومت بَلْشصَّر پادشاه، بابل سرعت فتوحات و برتری شیرگونهاش را بر ملتها از دست داد. سرعت آن به سرعت پاهای انسان رسید. با گرفتن «دل انسان» ضعیف شد. بابل بدون «دل شیر،» دیگر نمیتوانست همچون پادشاهی «در میان جانوران جنگل» رفتار کند. ( با ۲سموئیل ۱۷:۱۰؛ میکاه ۵:۸ مقایسه شود.) حیوان غولآسای دیگری آن را مغلوب ساخت.
خرسی سیریناپذیر
۱۰. «خرس» سمبل چه سلسلهای بود؟
۱۰ دانیال گفت: «اینک وحش دوّم دیگر مثل خرس بود و بر یک طرف خود بلند شد و در دهانش در میان دندانهایش سه دنده بود و وی را چنین گفتند: برخیز و گوشت بسیار بخور.» ( دانیال ۷:۵) «خرس» سمبل آن پادشاهی بود که با سینه و بازوهای نقرهای تمثال عظیم نمایش داده شده بود، یعنی سلسلهٔ حکمرانان ماد – پارس ( ۵۳۹-۳۳۱ ق.د.م.) که با داریوش مادی و کوروش کبیر آغاز و با داریوش سوم پایان یافت.
۱۱. این موضوع که خرس سمبلیک بر یک طرف خود بلند شد و در دهانش سه دنده داشت به معنای چه بود؟
۱۱ این خرس سمبلیک ‹ بر یک طرف خود بلند شد،› شاید برای اینکه خود را برای حمله به ملتها و زیر سلطه گرفتن آنان و بدین ترتیب حفظ قدرت جهانی آماده سازد. یا شاید این حالت، نشان میداد که دودمان حکمرانان پارس بر تنها پادشاه ماد یعنی داریوش برتری مییافتند. سه دندهای که در میان دندانهای خرس قرار داشت احتمالاً به مفهوم فتوحات این حیوان بود که در سه جهت انجام شد. «خرس» ماد – پارس برای تصرف بابل در سال ۵۳۹ ق.د.م. عازم شمال شد. سپس به سمت غرب تاخت و با عبور از آسیای صغیر وارد تراکیا شد. سرانجام، «خرس» راه جنوب را در پیش گرفت و مصر را تحت انقیاد درآورد. چون عدد سه گاهی سمبل شدت است، شاید سه دندهٔ عنوانشده نمایشگر طمع خرس برای کشورگشایی بوده باشد.
۱۲. نتیجهٔ اطاعت خرس سمبلیک از فرمانِ «برخیز و گوشت بسیار بخور،» چه بود؟
۱۲ «خرس» در پاسخ به این سخنان که «برخیز و گوشت بسیار بخور،» ملتها را مورد حمله قرار داد. سلطنت ماد – پارس با بلعیدن بابل همانطور که ارادهٔ الهی بود، در موقعیتی قرار گرفت که توانست خدمت بزرگی در حق قوم یَهُوَه انجام دهد. و چنین هم کرد! ( لطفاً به «شهریاری شکیبا و باگذشت» در صفحهٔ ۱۴۹ مراجعه کنید.) حکومت ماد – پارس به وسیلهٔ پادشاهانی همچون کوروش کبیر، داریوش اول ( داریوش کبیر)، اردشیر اول ( اَرتَحشَستا ) اسرای یهودی بابل را آزاد ساخت و آنان را در کار بازسازی معبد یَهُوَه و مرمت دیوارهای اورشلیم یاری کرد. سرانجام، قلمرو ماد – پارس بیش از ۱۲۷ ولایت را در بر گرفت، طوری که همسر ملکه اِسْتَر، اَخْشُورُش ( خشایارشای اول)، فرمانروای «هند تا حَبَش [اتیوپی]» شد. ( استر ۱:۱) اما حیوان دیگری در راه بود.
به چابکی پلنگی بالدار
۱۳. الف) سومین حیوان نمایشگر چه بود؟ ب) در مورد سرعت و قلمرو حیوان سوم چه میتوان گفت؟
۱۳ سومین حیوان «مثل پلنگ بود که بر پشتش چهار بال مرغ داشت و این وحش چهار سر داشت و سلطنت به او داده شد.» ( دانیال ۷:۶) این پلنگ چهاربال و چهارسر نیز مانند همتای خود، یعنی شکم و رانهای برنجین تمثالی که نَبوْکَدْنَصَّر در خواب دید، نمایشگر سلسلهٔ فرمانروایان مقدونی یا یونانی بود که با حکومت اسکندر کبیر آغاز شد. اسکندر با چالاکی و سرعت پلنگ، از طریق آسیای صغیر، به جنوب رفته، وارد مصر شد و از آنجا تا مرز غربی هند پیش رفت. ( با حبقوق ۱:۸ مقایسه شود.) قلمرو او از قلمرو «خرس» وسیعتر بود زیرا علاوه بر امپراتوری پارس، مقدونیه و یونان را نیز در بر میگرفت. — لطفاً به «پادشاه جوانی که جهان را مغلوب ساخت» در صفحهٔ ۱۵۳ مراجعه کنید.
۱۴. «پلنگ» چگونه چهارسر شد؟
۱۴ «پلنگ» پس از مرگ اسکندر در سال ۳۲۳ ق.د.م. چهارسر شد. زیرا در آخر، چهار تن از سرداران اسکندر در مناطق مختلف قلمرو پادشاهیاش جانشین وی شدند. سلوکوس بینالنهرین و سوریه را زیر سلطهٔ خود درآورد. بطلمیوس مصر و فلسطین را تحت انقیاد خود گرفت. لیزیماخوس بر آسیای صغیر و تراکیا فرمان راند، و مقدونیه و یونان به دست کاساندِر افتاد. ( لطفاً به «پادشاهی عظیمی که تجزیه شد» در صفحهٔ ۱۶۲ مراجعه کنید.) اما خطری جدید سر بلند کرد.
حیوانی هولناک و متفاوت!
۱۵. الف) حیوان چهارم را توصیف کنید. ب) چهارمین حیوان سمبل چه بود، و چگونه هر چیزی را که بر سر راهش بود میخورد و پاره پاره میکرد؟
۱۵ دانیال حیوان چهارم را به صورت حیوانی «هولناک و مهیب و بسیار زورآور» توصیف کرد. سپس در ادامه گفت: «دندانهای بزرگ آهنین داشت و باقی مانده را میخورد و پاره پاره میکرد و به پایهای خویش پایمال مینمود و مخالف همهٔ وحوشی که قبل از او بودند بود و ده شاخ داشت.» ( دانیال ۷:۷) این حیوان هولناک در آغاز به صورت نیروی سیاسی و نظامی روم بود. روم کم کم بر چهار بخش هلنیستی امپراتوری یونان تسلط پیدا کرد، و تا سال ۳۰ ق.د.م.، به صورت قدرت جهانی بعدیِ نبوت کتاب مقدس سر بلند کرد. امپراتوری روم به یاری نیروی نظامیاش سرانجام تا آن حد گسترش یافت که هر آنچه بر سر راهش بود تحت انقیاد خود درآورد؛ جزایر بریتانیا و قسمت اعظم اروپا، مناطق گرداگرد دریای مدیترانه، و در آن سوی بابل تا خلیج فارس.
۱۶. فرشته در مورد چهارمین حیوان چه اطلاعاتی داد؟
۱۶ دانیال که مایل بود اطلاعاتی دقیق در مورد این حیوان «بسیار هولناک» به دست آورد، با دقت به توضیحات فرشته گوش فرا داد: «ده شاخ از این مملکت، ده پادشاه میباشند که خواهند برخاست و دیگری بعد از ایشان خواهد برخاست و او مخالف اولین خواهد بود و سه پادشاه را به زیر خواهد افکند.» ( دانیال ۷:۱۹، ۲۰، ۲۴) این «ده شاخ» یا «ده پادشاه» چه بودند؟
۱۷. «ده شاخ» حیوان چهارم نمایشگر چه بود؟
۱۷ همچنان که ثروت روم افزایش مییافت و در کنار آن به علت شهوترانیها و عیش و عشرت طبقهٔ حاکم، این امپراتوری روزبهروز رو به انحطاط مینهاد، از قدرت نظامی آن نیز کاسته میشد. با گذشت زمان زوال نیروی نظامی روم بخوبی مشهود شد. این امپراتوری پرقدرت سرانجام به بسیاری از پادشاهیهای کوچکتر تقسیم شد. چون در کتاب مقدس عدد ده اغلب بر تمام و کمال بودن چیزی دلالت میکند، «ده شاخ» حیوان چهارم نمایشگر همهٔ پادشاهیهایی بود که از تجزیهٔ روم حاصل میشدند. — با تثنیه ۴:۱۳؛ لوقا ۱۵:۸؛ ۱۹:۱۳، ۱۶، ۱۷ مقایسه شود.
۱۸. روم چگونه حتی پس از برکناری آخرین امپراتورش، قرنها به تسلط خود بر اروپا ادامه داد؟
۱۸ با این همه، قدرت جهانی روم با برکناری آخرین امپراتور روم در سال ۴۷۶ د.م. پایان نیافت. امور سیاسی و بویژه مذهبی در اروپا قرنها زیر سلطهٔ پاپهای روم جریان داشت. دستگاه پاپی از طریق سیستم فئودالی که در آن اغلب ساکنان اروپا در درجهٔ اول، تابع ارباب و سپس پادشاه بودند اعمال نفوذ میکرد. همهٔ این پادشاهان پاپ را صاحباختیار میشمردند. از اینرو، امپراتوری مقدس روم و هستهٔ مرکزی آن یعنی دستگاه پاپی روم، امور جهان را در طی یک دوران طولانی تاریخ که به عصر تاریکی ( قرون وسطی) معروف است در دست داشتند.
۱۹. به نقل از یک مورخ، روم را چگونه میتوان با امپراتوریهای پیش از آن مقایسه کرد؟
۱۹ چه کسی میتواند منکر آن شود که حیوان چهارم «از سلطنتهای دیگر متفاوت» ( دانیال ۷:۷، ۱۹، ۲۳؛ ترجمهٔ تفسیری ) بود؟ مورخی به نام اچ. جی. وِلز در این مورد نوشت: «امپراتوری جدید روم . . . از بسیاری جهات با همهٔ امپراتوریهای عظیمی که پیش از آن بر جهان متمدن تسلط داشتند متفاوت بود. . . . [این امپراتوری] تقریباً همهٔ یونانیان جهان را با یکدیگر ادغام کرد و از همهٔ امپراتوریهای پیشین کمتر اتباع حامی و سامی در خود داشت. . . . این امپراتوری تا آن زمان الگوی نوینی در تاریخ بود . . . امپراتوری روم به نحوی نوین و از پیش تعییننشده رشد یافت؛ مردم روم تقریباً بدون آنکه آگاه باشند خود را درگیر یک نظام اداری وسیع و جدید یافتند.» اما رشد حیوان چهارم بدینجا ختم نمیشد.
شاخی کوچک برتری مییابد
۲۰. فرشته دربارهٔ شاخ کوچکی که روی سر حیوان چهارم رشد کرد چه گفت؟
۲۰ دانیال گفت: «در این شاخها تأمّل مینمودم که اینک از میان آنها شاخ کوچک دیگری برآمد و پیش رویش سه شاخ از آن شاخهای اول از ریشه کنده شد.» ( دانیال ۷:۸) فرشته در مورد رشد این شاخ به دانیال گفت: «[پادشاه] دیگری بعد از ایشان [ده پادشاه] خواهد برخاست و او مخالف اولین خواهد بود و سه پادشاه را به زیر خواهد افکند.» ( دانیال ۷:۲۴) این پادشاه کدام بود، چه زمانی برخاست، و سه پادشاهی که به زیر افکند کدام بودند؟
۲۱. چگونه بریتانیا به شاخ کوچک و سمبلیک حیوان چهارم تبدیل شد؟
۲۱ به تحولاتی که در زیر بدانها اشاره میشود توجه کنید. در سال ۵۵ ق.د.م.، سردار رومی، ژولیوس سزار به بریتانیا حملهور شد اما نتوانست در آنجا به طور دائم مستقر شود. در سال ۴۳ د.م.، امپراتور کلودیوس فتوحات بادوامتری را در جنوب بریتانیا آغاز کرد. پس از آن، در سال ۱۲۲ د.م.، امپراتور هادریانوس کار بنای دیواری را آغاز کرد که از رود تاین تا خلیج سولوای امتداد مییافت و مرز شمالی امپراتوری روم را تعیین میکرد. در اوایل قرن پنجم، لژیونهای روم این جزیره را ترک گفتند. تاریخنگاری این موضوع را چنین توضیح میدهد: «در قرن شانزدهم، انگلستان یک قدرت درجه دوم بود. در مقایسه با هلند از ثروت چندانی برخوردار نبود. جمعیت آن بسیار کمتر از فرانسه بود، و نیروهای مسلح آن ( منجمله نیروی دریاییاش) به پای نیروهای مسلح اسپانیا نمیرسید.» بر طبق شواهد موجود، بریتانیا که در آن زمان پادشاهیِ کماهمیتی بود، همان شاخ کوچک سمبلیک حیوان چهارم بود. ولی اوضاع بدین شکل نماند.
۲۲. الف) سه شاخ دیگر حیوان چهارم را که از شاخ «کوچک» شکست خوردند، نام ببرید. ب) پس از آن بریتانیا به چه چیزی تبدیل شد؟
۲۲ در سال ۱۵۸۸، فیلیپ دوم، پادشاه اسپانیا، آرمادا یا ناوگان اسپانیا را بر ضد بریتانیا گسیل داشت. این ناوگان با ۱۳۰ کشتی خود که حامل بیش از ۰۰۰,۲۴ مرد جنگی بودند، از کانال انگلیس ( مانش) گذشت، اما از نیروی دریایی بریتانیا شکست خورد و گرفتار بادهای نامساعد و توفانهای سهمگین اقیانوس اطلس گشت. این واقعه به گفتهٔ مورخی «معرف آن بود که حال دیگر انگلستان از لحاظ قدرت دریایی، بر اسپانیا تفوق یافته بود.» در قرن هفدهم، هلندیها بزرگترین قدرت تجاری دریایی را به وجود آوردند. ولی بریتانیا با مستعمرات روزافزون خود در آن سوی دریاها از آن کشور نیز پیشی گرفت. در طی قرن هیجدهم، بریتانیا و فرانسه در شمال آمریکا و هند وارد نبرد شدند، و سرانجام در سال ۱۷۶۳ عهدنامهٔ پاریس را به امضا رساندند. به گفتهٔ نویسندهای به نام ویلیام بی. ویلکاکْس، این عهدنامه «موقعیت جدید بریتانیا را به عنوان بانفوذترین قدرت اروپایی در جهان فراسوی اروپا به رسمیت میشناخت.» برتری بریتانیا با پیروزی قاطعانهٔ آن بر ناپلئون فرانسوی در سال ۱۸۱۵ د.م. تثبیت گشت. بدین ترتیب ‹سه پادشاهی› که بریتانیا «به زیر افکند،» عبارت بودند از اسپانیا، هلند، و فرانسه. ( دانیال ۷:۲۴) در نتیجه، بریتانیا به صورت بزرگترین قدرت مستعمراتی و تجاری جهان سر بلند کرد. آن «شاخ» کوچک آنقدر رشد کرد که به یک قدرت جهانی مبدل شد!
۲۳. چگونه شاخ کوچک سمبلیک ‹تمامی جهان را خورد›؟
۲۳ فرشته به دانیال گفت که حیوان چهارم، یا پادشاهی چهارم، ‹ تمامی جهان را میخورد.› ( دانیال ۷:۲۳) این گفته در مورد استان رومی که بریتانیا نامیده میشد صدق میکرد. امپراتوری بریتانیا از دل این سرزمین بیرون آمد و ‹ تمامی جهان را خورد.› زمانی بود که این امپراتوری یک چهارم سرزمینها و جمعیت دنیا را زیر سلطهٔ خود داشت.
۲۴. نظر یک مورخ در مورد متفاوت بودن امپراتوری بریتانیا با امپراتوریهای پیش از آن چه بود؟
۲۴ همانطور که امپراتوری روم با قدرتهای جهانی دیگر متفاوت بود، پادشاهیی که مظهر آن شاخ «کوچک» بود نیز «با سه پادشاه پیشین فرق خواهد داشت.» ( دانیال ۷:۲۴، ترجمهٔ تفسیری ) مورخ اِچ. جی. وِلز، در مورد امپراتوری بریتانیا اظهار داشت: «این امپراتوری کاملاً نوظهور بود. در درجهٔ اول و در مرکز این دستگاه حکومتی ‹جمهوری سلطنتی› پادشاهیهای متحد بریتانیا قرار داشت . . . هیچ مقام یا مغز متفکری بتنهایی نمیتوانست دستگاه پیچیدهٔ امپراتوری بریتانیا را درک کند. این امپراتوری مخلوطی بود از پیشرفتها و گردآوریها و با همهٔ امپراتوریهای پیش از خود بکلی متفاوت بود.»
۲۵. الف) شاخ کوچک سمبلیک در طی آخرین تغییر و تحولات خود چه قدرتهایی را در بر میگرفت؟ ب) چگونه است که شاخ «کوچک» دارای «چشمانی مانند چشم انسان» و «دهانی که به سخنان تکّبرآمیز متکلّم بود» میباشد؟
۲۵ نقش شاخ «کوچک» به امپراتوری بریتانیا ختم نمیشد. در سال ۱۷۸۳، بریتانیا استقلال سیزده مستعمرهٔ آمریکایی خود را به رسمیت شناخت. ایالات متحدهٔ آمریکا که از زمان جنگ جهانی دوم به صورت کشور حاکم بر جهان سر بلند کرد، سرانجام متحد و همپیمان بریتانیا شد. این کشور هنوز نیز با بریتانیا روابط نزدیکی دارد. قدرت جهانی حاصل که قدرت دوگانهٔ انگلیس – آمریکا است، همان ‹ شاخی است که چشم دارد.› حقیقتاً که این قدرت جهانی بسیار هوشیار و زیرک است! به ‹ سخنان تکّبرآمیز متکلّم› است، و سیاست اغلب کشورهای جهان را تعیین میکند و برای ایشان حکم سخنگو، یا «نبی کاذب» را دارد. — دانیال ۷:۸، ۱۱، ۲۰؛ مکاشفه ۱۶:۱۳؛ ۱۹:۲۰.
مخالفت شاخ کوچک با خدا و مقدسانش
۲۶. فرشته دربارهٔ گفتار و کردار شاخ سمبلیک در قبال یَهُوَه و خادمانش چه گفت؟
۲۶ دانیال در ادامهٔ توصیف رؤیایش گفت: «ملاحظه کردم و این شاخ با مقدّسان جنگ کرده، بر ایشان استیلا یافت.» ( دانیال ۷:۲۱) فرشتهٔ خدا در مورد این «شاخ،» یا پادشاه چنین پیشگویی کرد: «سخنان به ضدّ حضرت اعلی خواهد گفت و مقدّسان حضرت اعلی را ذلیل خواهد ساخت و قصد تبدیل نمودن زمانها و شرایع خواهد نمود و ایشان تا زمانی و دو زمان و نصف زمان به دست او تسلیم خواهند شد.» ( دانیال ۷:۲۵) این بخش از این نبوت چگونه و چه وقت به تحقق رسید؟
۲۷. الف) ‹ مقدّسانی› که به دست شاخ «کوچک» مورد اذیت و آزار قرار میگیرند چه کسانی هستند؟ ب) شاخ سمبلیک چگونه قصد داشت که «زمانها و شرایع» را تغییر دهد؟
۲۷ ‹ مقدّسانی› که به دست شاخ «کوچک،» یعنی قدرت جهانی انگلیس – آمریکا، مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، پیروان عیسی بر روی زمین هستند که با روح مسح شدهاند. ( رومیان ۱:۷؛ ۱پطرس ۲:۹) سالها پیش از جنگ جهانی اول، باقیماندهٔ این مسحشدگان به عموم هشدار میدادند که «زمانهای امّتها» در سال ۱۹۱۴ پایان خواهد پذیرفت. ( لوقا ۲۱:۲۴) هنگامی که در آن سال آتش جنگ شعلهور گشت، مسلم شد که شاخ «کوچک» به این هشدار وقعی نگذاشته بود، چرا که همچنان به آزار و اذیت «مقدّسان» مسحشده ادامه داد. قدرت جهانی انگلیس – آمریکا حتی با تلاشهای آنان برای اجرای خواست ( یا «شرایع») یَهُوَه مبنی بر موعظهٔ عالمگیر بشارت ملکوت به وسیلهٔ شاهدانش، مخالفت میکرد. ( متی ۲۴:۱۴) بدین ترتیب بود که شاخ «کوچک» سعی میکرد «زمانها و شرایع» را تغییر دهد.
۲۸. «زمانی و دو زمان و نصف زمان» معرف چه مدت زمانی است؟
۲۸ فرشتهٔ یَهُوَه به دورهٔ زمانیِ نبوی اشاره میکند که «زمانی و دو زمان و نصف زمان» است. این دوره چقدر به طول میانجامد؟ مفسران کتاب مقدس معمولاً معتقدند که این عبارت به معنی سه زمان و نیم است، یعنی مجموع یک زمان بعلاوهٔ دو زمان بعلاوهٔ نیم زمان. از آنرو که ‹هفت زمانِ› مربوط به جنون نَبوْکَدْنَصَّر هفت سال بود، سه زمان و نیم نیز برابر سه سال و نیم است.c ( دانیال ۴:۱۶، ۲۵) در ترجمهٔ تفسیری این آیه چنین آمده است: «برگزیدگان خدا به مدت سه سال و نیم در زیر سلطه او خواهند بود.» در ترجمهٔ جیمز موفات به انگلیسی نیز آمده است: «برای سه سال و نصف سال.» در مکاشفه ۱۱:۲-۷ نیز به همین دورهٔ زمانی اشاره شده و در آنجا آمده است که شاهدان خدا در حالیکه پلاس به تن دارند به مدت ۴۲ ماه یا ۱۲۶۰ روز موعظه خواهند کرد و پس از آن کشته خواهند شد. این دورهٔ زمانی چه موقع آغاز و پایان یافت؟
۲۹. دورهٔ نبوی سه سال و نیم چه وقت و چگونه آغاز شد؟
۲۹ جنگ جهانی اول برای مسیحیان مسحشده زمان آزمایش بود. آنان انتظار داشتند که در پایان سال ۱۹۱۴ مورد اذیت و آزار قرار بگیرند. در واقع، حتی آیهای که برای سال ۱۹۱۵ انتخاب شده بود پرسشی بود که عیسی از شاگردانش کرد، «آیا میتوانید از آن کاسهای که من مینوشم، بنوشید؟» که در متی ۲۰:۲۲ آمده است. از اینرو، این گروه کوچکِ شاهدان در حالیکه «پلاس» بر تن داشتند در آغاز ماه دسامبر سال ۱۹۱۴ به موعظه پرداختند.
۳۰. چگونه مسیحیان مسحشده در طی جنگ جهانی اول به دست قدرت جهانی انگلیس – آمریکا مورد آزار و اذیت قرار گرفتند؟
۳۰ با بالا گرفتن تب جنگ موج مخالفت علیه مسیحیان مسحشده نیز افزایش یافت. برخی به زندان افتادند. کسانی همچون فرانک پلات در انگلستان و رابرت کلِگ در کانادا مورد شکنجه و آزار سادیستی مقامات دولتی قرار گرفتند. در دوازدهم فوریه سال ۱۹۱۸، دومینیون بریتانیاییِ کانادا جلد هفتم کتاب «مطالعاتی در نوشتههای مقدس» ( انگل.) را که تحت عنوان «سرّ گشوده» بتازگی به چاپ رسیده بود، و رسالههایی را که با عنوان «ماهنامهٔ شاگردان کتاب مقدس» به چاپ میرسید، ممنوع ساختند. ماه بعد، ادارهٔ دادگستری ایالات متحده توزیع جلد هفتم را غیرقانونی اعلام کرد. نتیجه چه بود؟ خانهها مورد تفتیش قرار گرفتند و نشریات ضبط و پرستندگان یَهُوَه دستگیر شدند!
۳۱. «زمانی و دو زمان و نصف زمان» چه وقت و چگونه به پایان رسید؟
۳۱ اذیت و آزار مسحشدگان خدا هنگامی به اوج خود رسید که در بیست و یکم ژوئن سال ۱۹۱۸، جِی. اف. راتِرفورد، رئیس انجمن کتاب مقدس و رسالهٔ برج دیدهبانی و نیز تعدادی از اعضای اصلی انجمن را به دلایل واهی به دورههای طولانی زندان محکوم کردند. شاخ «کوچک» در حالی که قصد داشت «زمانها و شرایع» را تغییر دهد، عملاً کار سازماندهیشدهٔ موعظه را «کُشت» یعنی متوقف ساخت. ( مکاشفه ۱۱:۷) بدینسان ‹ زمانی و دو زمان و نصف زمانی› که پیشگویی شده بود، در ژوئن سال ۱۹۱۸ خاتمه یافت.
۳۲. چرا میگوییم که «مقدّسان» توسط شاخ «کوچک» نابود نشدند؟
۳۲ با این حال، آزار و اذیتی که از جانب شاخ «کوچک» بر «مقدّسان» وارد شد، آنان را نابود نساخت. همانطور که در کتاب مکاشفه نبوت شده است، مسیحیان مسحشده پس از مدت کوتاهی عدم فعالیت، زنده شده و فعالیت خود را از سر گرفتند. ( مکاشفه ۱۱:۱۱-۱۳) در بیست و ششم مارس سال ۱۹۱۹، رئیس انجمن کتاب مقدس و رسالهٔ برج دیدهبانی و دستیارانش از زندان آزاد گشتند، و بعدها از اتهامات دروغینی که بدانها نسبت داده شده بود تبرئه شدند. بلافاصله پس از آن، باقیماندهٔ مسحشدگان شروع به تجدید سازماندهی فعالیتهای آیندهٔ خود کردند. اما در این میان چه چیزی در انتظار شاخ «کوچک» میبود؟
قدیمالایام دیوانی برپا میکند
۳۳. الف) قدیمالایام کیست؟ ب) ‹ دفترهایی که› در دیوان آسمانی ‹گشوده گردیدند› چه بودند؟
۳۳ دانیال پس از معرفی چهار حیوان، چشمانش را از حیوان چهارم برگرفته و به سوی صحنهای در آسمان متوجه میسازد. قدیمالایام را میبیند که در مقام داور بر تخت باشکوه خویش جلوس میکند. قدیمالایام خود یَهُوَه خداست. ( مزمور ۹۰:۲) در همان حال که دیوان آسمانی تشکیل جلسه میدهد، دانیال مشاهده میکند که ‹ دفترهایی گشوده میشود.› ( دانیال ۷:۹، ۱۰) چون یَهُوَه از زمانهای لایتناهی هستی داشته است، تاریخ بشر را به طور کامل میداند، مثل آنکه در دفتری درج شده باشد. او این چهار حیوان سمبلیک را زیر نظر داشته است و با در دست داشتن اطلاعات دستاول میتواند در مورد آنان داوری کند.
۳۴، ۳۵. چه بر سر شاخ «کوچک» و قدرتهای حیوانگونهٔ دیگر خواهد آمد؟
۳۴ دانیال در ادامه میگوید: «آنگاه نظر کردم به سبب سخنان تکبّرآمیزی که آن شاخ میگفت. پس نگریستم تا آن وحش کشته شد و جسد او هلاک گردیده، به آتش مشتعل تسلیم شد. امّا سایر وحوش سلطنت را از ایشان گرفتند، لکن درازی عمر تا زمانی و وقتی به ایشان داده شد.» ( دانیال ۷:۱۱، ۱۲) فرشته به دانیال میگوید: «دیوان برپا خواهد شد و سلطنت او را از او گرفته، آن را تا به انتها تباه و تلف خواهند نمود.» — دانیال ۷:۲۶.
۳۵ به امر داور کبیر، یَهُوَه خدا، شاخی که به خدا توهین کرد و «مقدّسان» او را مورد آزار و اذیت قرار داد به سرنوشت امپراتوری روم که آن نیز مسیحیان اولیه را مورد آزار و شکنجه قرار میداد، دچار خواهد شد. نه حکمرانی آن ادامه خواهد یافت و نه حکمرانی «پادشاهیهای» شاخمانندِ کماهمیتتری که از امپراتوری روم سرچشمه گرفتهاند. چه بر سر حکمرانیهایی که از قدرتهای حیوانگونهٔ پیشین باقی ماندهاند، خواهد آمد؟ همانطور که پیشگویی شده، دورهٔ زندگی آنها برای «زمانی و وقتی» قرار داده شده است. قلمرو آنان هنوز نیز ساکنانی دارد. مثلاً عراق قلمرو بابل باستان را تحت اختیار دارد. پارس ( ایران) و یونان هنوز وجود دارند. بازماندگان این قدرتهای جهانی بخشی از سازمان ملل متحد را تشکیل میدهند. این حکومتها نیز به همراه آخرین قدرت جهانی نابود خواهند شد. در هنگام «جنگِ آن روز عظیمِ خدای قادر مطلق،» همهٔ حکومتهای بشری از میان برداشته خواهند شد. ( مکاشفه ۱۶:۱۴، ۱۶) در این صورت، چه کسی حاکم دنیا خواهد بود؟
آمدن حکومتی پابرجا بسیار نزدیک است!
۳۶، ۳۷. الف) منظور از کسی «مثل پسر انسان» چیست، و چه وقت و به چه دلیل در دیوان آسمانی حضور یافت؟ ب) چه چیزی در سال ۱۹۱۴ د.م. برقرار شد؟
۳۶ دانیال با حیرت گفت: «در رؤیای شب نگریستم و اینک مثل پسر انسان با ابرهای آسمان آمد و نزد قدیمالایام رسید و او را به حضور وی آوردند!» ( دانیال ۷:۱۳) عیسی مسیح هنگامی که بر روی زمین بود خود را «پسر انسان» خواند و بدین ترتیب خویشاوندی خود را به انسانها نشان داد. ( متی ۱۶:۱۳؛ ۲۵:۳۱) عیسی خطاب به سَنهِدرین، یا شورای عالی یهود، اظهار داشت: «پسر انسان را خواهید دید که بر دست راست قوّت نشسته، بر ابرهای آسمان میآید.» ( متی ۲۶:۶۴) بنابراین در رؤیای دانیال، آن کسی که دور از چشم انسانها آمد و به حضور یَهُوَه خدا رسید، عیسی مسیح است که رستاخیز و جلال یافته است. این واقعه چه زمانی به وقوع پیوست؟
۳۷ خدا با عیسی مسیح عهدی برای سلطنت بست، همانطور که زمانی با داوود پادشاه بسته بود. ( ۲سموئیل ۷:۱۱-۱۶؛ لوقا ۲۲:۲۸-۳۰) هنگامی که «زمانهای امّتها» در سال ۱۹۱۴ د.م. پایان گرفت، عیسی مسیح، در مقام وارث تخت داوود، توانست به حق، حکمرانی ملکوت را به دست گیرد. در گزارش نبوی دانیال آمده است: «سلطنت و جلال و ملکوت به او داده شد تا جمیع قومها و امّتها و زبانها او را خدمت نمایند. سلطنت او سلطنت جاودانی و بیزوال است و ملکوت او زایل نخواهد شد.» ( دانیال ۷:۱۴) بدین ترتیب ملکوت مسیحایی در سال ۱۹۱۴ در آسمان برقرار شد. اما کسان دیگری نیز وجود دارند که در حکومت شریک هستند.
۳۸، ۳۹. چه کسانی حکمرانی دائمی بر دنیا را به دست خواهند آورد؟
۳۸ فرشته گفت: «مقدّسان حضرت اعلی سلطنت را خواهند یافت.» ( دانیال ۷:۱۸، ۲۲، ۲۷) عیسی مسیح رئیس مقدسان است. ( اعمال ۳:۱۴؛ ۴:۲۷، ۳۰) «مقدّسان» دیگری که در حکومت شرکت دارند، ۰۰۰,۱۴۴ مسیحی مسحشده به روح و وفاداری هستند که در کنار مسیح، وارثان ملکوت میباشند. ( رومیان ۱:۷؛ ۸:۱۷؛ ۲تسالونیکیان ۱:۵؛ ۱پطرس ۲:۹) آنان پس از رستاخیز از مرگ، به صورت موجودات روحی فناناپذیری درمیآیند که در کنار مسیح بر کوه آسمانی صهیون فرمانروایی میکنند. ( مکاشفه ۲:۱۰؛ ۱۴:۱؛ ۲۰:۶) بدین ترتیب، مسیح عیسی و مسیحیان مسحشدهٔ رستاخیزیافته بر دنیا حکمرانی خواهند کرد.
۳۹ فرشتهٔ خدا دربارهٔ حکمرانی پسر انسان و «مقدّسان» رستاخیزیافته گفت: «ملکوت و سلطنت و حشمت مملکتی که زیر تمامی آسمانهاست به قوم مقدّسان حضرت اعلی داده خواهد شد که ملکوت او ملکوت جاودانی است و جمیع ممالک او را عبادت و اطاعت خواهند نمود.» ( دانیال ۷:۲۷) حقیقتاً که انسانهای مطیع، تحت حکمرانی ملکوت از برکات و موهبات بسیاری برخوردار خواهند شد!
۴۰. چگونه میتوانیم از توجه به خواب و رؤیاهای دانیال فایده ببریم؟
۴۰ دانیال از تحقق حیرتانگیز رؤیاهای خدادادیاش بیاطلاع بود. این نبی گفت: «انتهای امر تا به اینجا است. فکرهای من دانیال مرا بسیار مضطرب نمود و هیئتم در من متغیّر گشت، لیکن این امر را در دل خود نگاه داشتم.» ( دانیال ۷:۲۸) بر خلاف دانیال، ما در دورانی به سر میبریم که میتوانیم تحقق آنچه را که او به چشم دید، درک کنیم. توجه به این نبوت ایمان ما را استوارتر ساخته و اعتقادمان را به این موضوع که پادشاه مسیحایی یَهُوَه بر جهان حکومت خواهد کرد، تقویت میکند.
[پاورقیها]
a به منظور ارائهٔ متنی واضح و خودداری از تکرار مطالب، آیههای توضیحی را که در دانیال ۷:۱۵-۲۸ آمدهاند، با بررسی آیه به آیهٔ رؤیاهایی که در دانیال ۷:۱-۱۴ آمدهاند ادغام خواهیم کرد.
b لطفاً به فصل چهارم این کتاب مراجعه کنید.
c لطفاً به فصل شش این کتاب مراجعه کنید.
چه آموختیم؟
• ‹ چهار وحشی که از دریا بیرون آمدند› هر یک سمبل چه بود؟
• شاخ «کوچک» شامل چه حکومتهایی است؟
• چگونه «مقدّسان» در طی جنگ جهانی اول مورد اذیت و آزار شاخ کوچکِ سمبلیک قرار گرفتند؟
• چه بر سر شاخ کوچکِ سمبلیک و قدرتهای حیوانگونهٔ دیگر خواهد آمد؟
• از خواب و رؤیاهای دانیال دربارهٔ «چهار وحش بزرگ» چه آموختید؟
[کادر/تصاویر در صفحهٔ ۱۴۹-۱۵۲]
شهریاری شکیبا و باگذشت
نویسندهای یونانی متعلق به قرن پنجم ق.د.م.، از او به عنوان شهریاری باگذشت و مطلوب یاد کرده است. کتاب مقدس او را ‹مسیح› یا مسحشده و «مرغ شکاری» میخواند که از «مشرق» میآید. ( اشعیا ۴۵:۱؛ ۴۶:۱۱) شهریاری که از او چنین سخن به میان آمده است، همان کوروش کبیر، از سرزمین پارس میباشد.
آوازهٔ شهرت کوروش حدود سالهای ۵۶۰ و ۵۵۹ ق.د.م. در حالی آغاز گشت که در انشان، شهر یا منطقهای در پارس باستان، به جانشینی پدرش، کمبوجیهٔ اول بر تخت سلطنت نشست. سرزمین انشان تحت حکومت آژیدهاک، پادشاه ماد بود. کوروش بر ضد حکمرانی مادها سر به شورش برداشت، و به علت فرار سپاهیان آژیدهاک و پیوستن آنها به سپاه وی به پیروزی برقآسایی دست یافت. و سپس اطمینان و وفاداری مادها را به خود جلب کرد. از آن پس، مادها و پارسها متفقاً تحت رهبری وی به نبرد پرداختند. بدینسان حکومت ماد – پارس پدید آمد که قلمرو آن از دریای اژه تا رود سند گسترده بود. — لطفاً به نقشه مراجعه کنید.
کوروش با سپاه خود که آمیزهای از نیروهای ماد و پارس بود، ابتدا تصمیم گرفت بر بخش غربی سرزمین ماد که سرزمینی ناآرام بود و کرزوس، پادشاه لیدیه، از طریق آن برای گسترش سرحداتش به قلمرو مادها تجاوز میکرد، تسلط یابد. کوروش از طریق مرزهای شرقی امپراتوری لیدیه در آسیای صغیر پیشروی کرد و کرزوس را شکست داده، پایتختش شهر سارد را تصرف کرد. به دنبال آن شهرهای ایونی را به انقیاد درآورد و کل آسیای صغیر را به قلمرو امپراتوری ماد – پارس افزود. بدین ترتیب به صورت بزرگترین رقیب بابل و پادشاه آن، نَبونیدوس، درآمد.
پس از آن، کوروش خود را آمادهٔ نبرد با بابل قدرتمند ساخت. و از آن تاریخ به بعد در تحقق نبوت کتاب مقدس نقشآفرینی کرد. یَهُوَه حدود دو قرن پیش از آن، از طریق اشعیای نبی، کوروش را به نام خوانده و گفته بود که این پادشاه بابل را سرنگون ساخته، یهودیانِ در بند را رها خواهد ساخت. به موجب این انتصابِ از پیش انجامشده، کتاب مقدس کوروش را ‹مسیحِ› یهُوَه میخواند. — اشعیا ۴۴:۲۶-۲۸.
هنگامی که کوروش در سال ۵۳۹ ق.د.م. برای تسخیر بابل به آن شهر آمد، خود را در برابر کاری عظیم یافت. این شهر گویی تسخیرناپذیر بود، گرداگردش را دیوارهایی عظیم و خندقی عمیق و وسیع که از آب رود فرات مشروب میشد، احاطه کرده بود. در محلی که رود فرات از وسط بابل میگذشت، دیواری غولآسا با دروازههای عظیم مسی در امتداد رودخانه بنا شده بود. چگونه ممکن بود که کوروش بتواند بابل را فتح کند؟
بیش از یک قرن پیش از آن، یَهُوَه پیشگویی کرده بود که «خُشکسالی بر آبهایش» خواهد آمد و «خشک خواهد شد.» ( ارمیا ۵۰:۳۸) همانطور که نبوت شده بود، کوروش جریان آب رود فرات را در چند کیلومتری شمال بابل منحرف ساخت. سپس سپاهیانش پیاده از آب رودخانه گذشته، از سراشیبیی که به دیوار میرسید بالا رفتند، و چون دروازههای مسی شهر را گشوده یافتند، براحتی وارد شهر شدند. این فرمانروای ‹مشرقی› همچون ‹مرغی شکاری› که با سرعت بر طعمهٔ خود فرود میآید، بابل را یکشبه تسخیر کرد!
پیروزی کوروش برای یهودیان اسیر در بابل به معنای نجاتی بود که مدتها در انتظارش بودند و به دوران هفتاد سالهٔ ویرانی وطنشان نیز پایان میبخشید. به طور حتم اعلامیهای که کوروش صادر کرد و به موجب آن به آنها اجازهٔ بازگشت به اورشلیم و بازسازی معبد را داد، باعث شادی و سرور فراوان آنان گشت! کوروش لوازم پرارزش معبد را نیز که نَبوْکَدْنَصَّر به بابل آورده بود به آنها بازگرداند و بر طبق اجازهٔ ملوکانهٔ وی الوار از لبنان وارد شد، و برای تأمین هزینهٔ ساختمان معبد مجاز دانست که از وجوه خانهٔ پادشاه استفاده شود. — عزرا ۱:۱-۱۱؛ ۶:۳-۵.
کوروش در طرز رفتارش با ملتهای مغلوب به طور کلی سیاستی همراه با رحمت و شکیبایی داشت. یکی از علل این رفتارش شاید مذهب وی بود. این پادشاه به احتمال زیاد، پیرو تعالیم پیامبر پارسی، زرتشت بود و اهورامزدا را میپرستید که گمان میرفت آفرینندهٔ همهٔ نیکوییهاست. فرهنگ مهر در کتابش به نام «آیین زرتشت» ( انگل.) مینویسد: «زرتشت خدا را به صورت اخلاق در حد کمال آن معرفی میکند. او به مردم گفت که اهورامزدا انتقامجو نیست بلکه عادل است، و از اینرو، نباید از او هراسید بلکه باید به او مهر ورزید.» اعتقاد به خدایی پرهیزکار و عادل، احتمالاً اخلاق کوروش را تحت تأثیر قرار داده، موجب بروز صفات بخشندگی و انصاف در او شده بود.
اما همین پادشاه شکیبا تحمل آب و هوای بابل را نداشت. او در مقابل تابستانهای گرم این منطقه تاب نمیآورد. از اینرو گرچه بابل به عنوان یکی از شهرهای سلطنتی امپراتوری و همینطور مرکز مذهبی و فرهنگی باقی ماند، فقط پایتخت زمستانی شمرده میشد. کوروش پس از تصرف بابل، به پایتخت تابستانی خود، اکباتان بازگشت که در ارتفاع ۱۹۰۰ متری از سطح دریا و در دامنهٔ کوه الوند قرار داشت. تابستانهای فرحبخش این شهر که به دنبال زمستانهای سرد میآمد، بیشتر باب طبع او بود. این پادشاه قصری زیبا نیز در پایتخت قدیمیاش، پاسارگاد ( در نزدیکی تختجمشید) که تقریباً در ۶۵۰ کیلومتری جنوب شرقی اکباتان واقع بود، بنا ساخت. این قصر خلوتگاه پادشاه به شمار میرفت.
بدینسان کوروش به عنوان فاتحی دلاور و شهریاری شکیبا در یادها باقی مانده است. سلطنت سیسالهٔ وی با مرگش در سال ۵۳۰ ق.د.م. که در طی یک عملیات نظامی روی داد، خاتمه یافت. پس از او، پسرش، کمبوجیهٔ دوم بر تخت سلطنت پارس نشست.
چه آموختیم؟
• کوروش پارسی چگونه ثابت کرد که «مسیح» یَهُوَه است؟
• کوروش چه خدمت پرارزشی در حق قوم یَهُوَه انجام داد؟
• کوروش با مردمان مغلوب چگونه رفتار میکرد؟
[نقشه]
(برای دیدن شکل صحیح به نشریه رجوع شود)
امپراتوری ماد – پارس
مقدونیه
ممفیس
مصر
اتیوپی
اورشلیم
بابل
اکباتان
شوش
تخت جمشید ( پرسپولیس)
هندوستان
[تصویر]
آرامگاه کوروش در پاسارگاد
[تصویر]
نقشبرجستهای از کوروش در پاسارگاد
[کادر/تصاویر در صفحهٔ ۱۵۳-۱۶۱]
پادشاهی جوان که جهان را مغلوب ساخت
حدود ۲۳۰۰ سال پیش، سرداری زرینموی در حالی که هنوز در سنین بیست سالگی به سر میبرد در ساحل دریای مدیترانه ایستاده بود. چشمانش بر شهری جزیرهای دوخته شده بود که در حدود یک کیلومتری او قرار داشت. اجازهٔ ورود به شهر را به وی نداده بودند، از اینرو خونش به جوش آمده مصمم بود که آن را مغلوب سازد. برای حمله چه نقشهای داشت؟ تصمیم داشت که راهی از میان آب به جزیره بسازد و نیروهایش را بر ضد شهر بسیج سازد. کار ساختن این راه آغاز شده بود.
اما پیامی که از جانب پادشاه بزرگ امپراتوری پارس رسید، کار سردار جوان را متوقف ساخت. پیشنهاد فوقالعادهٔ حاکم پارس که مایل به برقراری صلح بود از این قرار بود: ۰۰۰,۱۰ قنطار طلا ( بیش از دو میلیارد دلار با نرخ امروز)، اجازهٔ ازدواج با یکی از دختران پادشاه، و حکومت بر تمامی بخش غربی امپراتوری پارس. اینهمه در ازای خانوادهٔ پادشاه که در چنگ سردار گرفتار بودند.
فرماندهای که باید این پیشنهاد را رد یا قبول میکرد، اسکندر مقدونی سوم بود. آیا باید پیشنهاد را میپذیرفت؟ تاریخدانی به نام اولریش ویلکن میگوید: «برای جهان باستان لحظهٔ سرنوشتسازی بود. . . . پیامدهای تصمیم او حتی قرون وسطا را درنوردیده و چه در غرب و چه در شرق تا روزگار خود ما امتداد پیدا کرده است.» پیش از آنکه به پاسخ اسکندر بپردازیم، بگذارید رویدادهایی را که به این لحظهٔ حساس منجر شدند از نظر بگذرانیم.
ظهور یک فاتح
اسکندر در سال ۳۵۶ ق.د.م. در شهر پلا واقع در مقدونیه چشم به جهان گشود. پدرش پادشاه فیلیپ دوم بود و مادرش المپیاس نام داشت. المپیاس به اسکندر آموخت که پادشاهان مقدونیه از نسل هرکول، یکی از پسران زئوس، خدای یونانی، هستند. به گفتهٔ المپیاس، نیای اسکندر، آشیل بود که یکی از قهرمانان منظومهٔ هومر، به نام ایلیاد میباشد. والدین اسکندر از همان اوان کودکی نطفهٔ دستیابی به فتوحات و جلال پادشاهی را در ذهنش نشانده بودند، از اینرو وی علاقهای به چیزهای دیگر نشان نمیداد. هنگامی که از او خواستند در مسابقهٔ دو بازیهای المپیک شرکت کند، پاسخ داد فقط در صورتی تن به این کار خواهد داد که با شاهان بدود. آرزویش آن بود که به اعمالی بزرگتر از اعمال پدرش دست بزند و از طریق دستاوردها و موفقیتهایش به شکوه و جلال دست یابد.
در سن سیزدهسالگی به شاگردی ارسطو، فیلسوف یونانی درآمد که عشق به فلسفه، طب، و دانش را در وی به وجود آورد. عمق تأثیر تعالیم فلسفی ارسطو بر طرزفکر اسکندر روشن نیست و هنوز مورد مباحثه است. برتراند راسِل، فیلسوف قرن بیستم، اظهار میدارد: «ظاهراً این دو توافق چندانی با یکدیگر نداشتند . . . دیدگاههای سیاسی ارسطو بر پایهٔ نظام دولتشهر یونانی بود که در شرف انقراض بود.» نظریهٔ حکومت کوچک دولتشهری با تمایلات این شاهزادهٔ بلندپرواز که فکر بنای امپراتوریی با یک حکومت مرکزی را در سر میپروراند، همخوانی نداشت. تردیدی نیست که اسکندر از قاعدهٔ ارسطوییِ بَرده خواندن غیریونانیان نیز دل خوشی نداشت، چرا که در نظر داشت امپراتوریی پدید آورد که در آن، بین فاتحان و مغلوبان مشارکتی پربار وجود داشته باشد.
با این همه، بیتردید ارسطو بود که در اسکندر علاقه به مطالعه و کسب علم را پروراند. اسکندر در سراسر عمر بشدت اهل مطالعه بود و عشق خاصی به نوشتههای هومر داشت. گفته میشود که همهٔ ۶۹۳,۱۵ بیت شعر منظومهٔ ایلیاد را به خاطر سپرده بود.
در سال ۳۴۰ ق.د.م. تعلیمات اسکندر در دامان ارسطو ناگهان متوقف شد، چون شاهزادهٔ شانزدهساله باید به پلا بازمیگشت تا در غیاب پدرش بر مقدونیه فرمان براند. او بلافاصله استعداد خود را در دستیابی به فتوحات نظامی به نمایش گذارد. این ولیعهد بسرعت شورش قبیلهٔ تراکیایی، مایدوی را فرو نشاند، و همچون توفان بر شهر اصلی آنان هجوم آورد و پس از تصرف، آن را به نام خویش آلکساندروپولیس خواند، و البته این همه مایهٔ خوشنودی فراوان فیلیپ شد.
در راه دستیابی به فتوحات
به دنبال ترور فیلیپ در سال ۳۳۶ ق.د.م.، اسکندر بیستساله تخت پادشاهی مقدونیه را به میراث برد. این پادشاه جوان در بهار سال ۳۳۴ ق.د.م.، از طریق هلسپونت ( داردانل کنونی) قدم به آسیا نهاد و به همراه سپاه کوچک ولی کارآمد خود که متشکل از ۰۰۰,۳۰ پیادهنظام و ۵۰۰۰ سوارهنظام بود رهسپار فتوحات نظامی شد. عدهای مهندس، نقشهبردار، معمار، دانشمند و تاریخنگار نیز این سپاه را همراهی میکردند.
اسکندر در کنار رود گرانیکوس واقع در گوشهٔ شمال غربی آسیای صغیر ( ترکیهٔ کنونی)، از نخستین نبرد خود با پارسها پیروزمند بیرون آمد. در طی زمستان آن سال غرب آسیای صغیر را نیز به تصرف خود درآورد. پاییز سال بعد، دومین نبرد سرنوشتساز وی با پارسها در ایسوس که در جنوب شرقی آسیای صغیر واقع بود، صورت گرفت. پادشاه بزرگ پارس، داریوش سوم با لشکری بالغ بر نیم میلیون نفر به جنگ اسکندر رفت. داریوش که به موفقیت خود بیش از حد اطمینان داشت، مادر، همسر و افراد دیگر خانوادهاش را نیز به همراه آورده بود، تا شاهد پیروزی عظیم وی باشند. اما لشکریانش آمادگی مقابله با حملهٔ برقآسا و شدید مقدونیها را نداشتند. نیروهای اسکندر سپاه پارس را بسختی شکست دادند، و داریوش گریخت و خانوادهٔ خود را در چنگ اسکندر رها کرد.
اسکندر به جای تعقیب پارسهای فراری، در امتداد دریای مدیترانه راهی جنوب شد، و پایگاههایی را که مورد استفادهٔ ناوگان پرقدرت پارس بود تصرف کرد. اما شهر جزیرهای صور در مقابل تهاجم وی مقاومت کرد. اسکندر که مصمم بود شهر را تصرف کند آن را محاصره کرد؛ محاصرهای که هفت ماه به طول انجامید. در طی این محاصره بود که پیشنهاد صلح داریوش که بدان اشاره کردیم به وی رسید. شرایط مصالحه بقدری فریبنده بود که گفته میشود مشاور مورد اعتماد اسکندر، پارمِنیو، اظهار داشت: ‹اگر به جای اسکندر بودم، بدان رضایت میدادم.› اما سردار جوان در پاسخ گفت: ‹من نیز اگر به جای پارمِنیو بودم همین کار را میکردم.› اسکندر تن به مذاکره نداد و محاصره را همچنان ادامه داد و بالاخره در ژوئیه سال ۳۳۲ ق.د.م. این بانوی مغرورِ دریا را به زانو درآورد.
سردار جوان، اورشلیم را که به او تسلیم شد به حال خود گذاشت و به منظور فتح غَزَه عازم جنوب شد. مصریان که از حکومت پارس به تنگ آمده بودند او را ناجی خود دانسته، قدمش را خوش داشتند. با قربانی گذراندن برای گاو آپیس در ممفیس، دل کاهنان مصری را نیز به دست آورد. اسکندر شهر اسکندریه را که بعدها به صورت مرکز کسب دانش درآمد و با آتن در این زمینه برابری میکرد، بنا نهاد؛ شهری که هنوز نام وی را بر خود دارد.
پس از آن، به سوی شمال شرقی رفت، از فلسطین گذشت و رهسپار رود دجله شد. در سال ۳۳۱ ق.د.م.، در گوگمل، در نزدیکی ویرانههای نینوا، وارد سومین نبرد بزرگ خود با پارسها شد. در آنجا لشکر ۰۰۰,۴۷ نفری اسکندر بر سپاه بازسازیشدهٔ پارس که حداقل ۰۰۰,۲۵۰ مرد جنگی داشت فائق آمد! داریوش گریخت و بعداً به دست افراد خودش به قتل رسید.
اسکندر سرمست از پیروزی، به سمت جنوب تاخت و بابل پایتخت زمستانی پارس را تصرف کرد. سپس پایتختهای دیگر فارس یعنی شوش و تخت جمشید ( پرسپولیس) را نیز اشغال کرد و به خزانهٔ عظیم پارس دست یافت و قصر باشکوه خشایارشا را به آتش کشید. سرانجام، اکباتان، پایتخت دیگر پارس، به چنگ وی افتاد. این فاتح تندرو سپس بقیهٔ قلمرو پارس را تحت انقیاد خود درآورد، و در شرق تا رود سند که در پاکستان کنونی واقع است پیش رفت.
پس از گذشتن از سند، در منطقهای که با استان تکسیلهٔ پارس هممرز بود، با حریفی پرقدرت روبرو شد؛ فرمانروای هندی، پوروس. چهارمین و آخرین نبرد بزرگ اسکندر در ژوئن سال ۳۲۶ ق.د.م. در مقابل این فرمانروا انجام شد. لشکر پوروس شامل ۰۰۰,۳۵ سرباز و ۲۰۰ فیل بود که موجب هراس اسبهای مقدونیان شدند. با اینکه این نبرد، نبردی شدید و خونین بود، نیروهای اسکندر پیروز شدند. پوروس تسلیم و متفق اسکندر شد.
بیش از هشت سال از زمانی که سپاه مقدونیه پا به آسیا گذارده بود میگذشت و سربازان اسکندر فرسوده و خسته، احساس غربت میکردند. نبرد سختشان با پوروس، روحیهشان را تضعیف کرده بود و میل داشتند به وطنشان بازگردند. اسکندر در ابتدا مردد بود ولی بالاخره تسلیم خواست آنان شد. یونان به معنای واقعی به قدرتی جهانی مبدل شده بود. با تشکیل مستعمرات یونانی در سرزمینهای اشغالشده، زبان و فرهنگ یونانی در سراسر قلمرو این حکومت گسترش یافت.
شخصیت این سردار جنگجو
عامل همبستگی لشکر مقدونیان در طی سالهای پیروزیهای نظامیشان، شخصیت اسکندر بود. او رسم داشت که پس از نبرد، به دیدار مجروحان برود و جراحتهای آنها را معاینه کند، سربازان را به خاطر اعمال دلاورانهشان تحسین کند، مطابق موفقیتهایشان به ایشان هدایایی اعطا کند. برای کسانی که در صحنهٔ نبرد از پا در میآمدند مراسم دفن باشکوهی برپا میکرد. والدین و فرزندانشان را از هر گونه مالیات و اشکال مختلف خدمت معاف میساخت. پس از هر نبرد برای تمدد اعصاب، بازیها و مسابقاتی برگزار میکرد. یکبار حتی به مردانی که تازه ازدواج کرده بودند مرخصی داد تا بتوانند زمستان را با همسرانشان در مقدونیه به سر کنند. چنین کارهایی باعث میشد که مورد محبت و تحسین سربازانش قرار گیرد.
پلوتارک، زندگینامهنویس یونانی، در مورد ازدواج اسکندر با شاهزاده خانم باکترایی، رکسانا، مینویسد: «حقیقتاً که ماجرایی عاشقانه بود، اما در عین حال به نظر میرسد که با هدف وی نیز همخوانی داشت. چرا که با برگزیدن زنی از میان مردم مغلوب، آنان را خشنود میساخت، و آتش مهر خویش را به دلهایشان میانداخت، زیرا میدیدند که این مرد پر شور و حرارت تنها هوس و نقطه ضعف خود را مهار ساخت، صبر اختیار کرد تا آن زمانی که قانوناً و بنحوی شرافتمندانه توانست دختر را از آن خود سازد.»
اسکندر برای ازدواج دیگران نیز احترام قائل بود. با اینکه همسر داریوش پادشاه اسیر وی بود، مراقب بود که با وی با احترام رفتار شود. به همین شکل وقتی خبر یافت که دو سرباز مقدونی از زنان چند بیگانه هتک ناموس کردهاند، فرمان داد که در صورت اثبات گناهکاریشان اعدام شوند.
اسکندر نیز مانند مادرش المپیاس، بسیار مذهبی بود. پیش و پس از نبردهایش قربانی میگذراند و در مورد معنای فالها با پیشگویان خود مشورت میکرد. این سردار با وخشگر واحهٔ آمون، در لیبی نیز مشورت کرده بود. و در بابل مطابق رسوم قربانی گذراندن کلدانیان، بویژه برای بِل، خدای بابلی ( مردوخ)، قربانی میگذراند.
اسکندر با اینکه در صرف غذا شیوهٔ تعادل را پیشهٔ خود ساخته بود، اما سرانجام گرفتار میگساری شد. در پای هر جام شراب صحبت مفصلی سر میداد و از دستاوردهایش با غرور سخن میگفت. یکبار هنگامی که در حال مستی خشمش طغیان کرد مرتکب یکی از زشتترین اعمال زندگیاش شد و دوستش کلیتوس را به قتل رسانید. اما بقدری احساس گناه کرد که سه روز تمام در تختخواب دراز کشید و از خوردن و نوشیدن سرباز زد. بالاخره، دوستانش او را راضی کردند تا دوباره غذا بخورد.
با گذشت زمان، عطش اسکندر برای کسب افتخار خصلتهای نامطلوب دیگری در وی به وجود آورد. تهمتهای بیپایه را براحتی میپذیرفت و شروع به اجرای مجازاتهای سخت میکرد. برای مثال، پس از آنکه به او باوراندند که فیلوتاس در سوءقصدی که به جانش شد دست داشته است، فرمان داد که او و پدرش، پارمِنیو را که زمانی مشاور مورد اعتمادش بود، اعدام کنند.
شکست اسکندر
اسکندر اندکی پس از بازگشت به بابل، دچار تب مالاریا شد، و دیگر شفا نیافت. در روز سیزدهم ژوئن سال ۳۲۳ ق.د.م.، پس از فقط ۳۲ سال و هشت ماه زندگی، تسلیم هولناکترین دشمن آدمی یعنی مرگ شد.
بر سر او همان آمد که حکیمان هندی با قطعیت اظهار داشته بودند: «ای اسکندر پادشاه؛ آدمی از همهٔ عالم فقط صاحب همانقدر خاک است که حال در زیر پای ماست، تو نیز همچون آدمیان دیگری، بجز آنکه وجودت لبریز از تحرک و سرسختی است، در پهنهٔ عالم، دور از موطنت میگردی و خود و دیگران را محنت میدهی. لکن دیری نخواهد پایید که خواهی مرد، و فقط آن تکه از عالم را صاحب خواهی شد که برای دفنت کفایت میکند.»
چه آموختیم؟
• پیشینهٔ خانوادگی اسکندر کبیر را توضیح دهید.
• اسکندر اندکی پس از به میراث بردن تخت پادشاهی مقدونیه، رهسپار کدام عملیات نظامی شد؟
• برخی از فتوحات اسکندر را توصیف کنید.
• در مورد شخصیت اسکندر چه میدانیم؟
[نقشه]
(برای دیدن شکل صحیح به نشریه رجوع شود)
فتوحات اسکندر
مقدونیه
مصر
بابل
رود سند
[تصویر]
اسکندر
[تصویر]
ارسطو و شاگردش اسکندر
[تصویر تمامصفحه]
[تصویر]
مدالی که گفته میشود تصویر اسکندر کبیر را بر خود دارد
[کادر/تصاویر در صفحهٔ ۱۶۲, ۱۶۳]
پادشاهی عظیمی که تجزیه شد
کتاب مقدس پیشگویی کرد که پادشاهی اسکندر کبیر فروپاشیده، تجزیه خواهد شد، «امّا نه به ذریّت او.» ( دانیال ۱۱:۳، ۴) مطابق این پیشگویی، در طی چهارده سالی که از مرگ نابهنگام اسکندر در سال ۳۲۳ ق.د.م. گذشت، پسر قانونی وی، اسکندر چهارم، و پسر نامشروعش، هِراکلِس، هر دو به قتل رسیدند.
تا سال ۳۰۱ ق.د.م.، چهار تن از سرداران اسکندر در امپراتوریی که فرماندهشان برپا کرده بود، بر اریکهٔ قدرت تکیه زدند. سردار کاساندِر بر مقدونیه و یونان استیلا یافت. آسیای صغیر و تراکیا به لیزیماخوس رسید. سلوکوس اول نیکاتور بر بینالنهرین و سوریه دست یافت. و بطلمیوس لاگوس، یا بطلمیوس اول، به حکمرانی مصر و فلسطین رسید. بدینسان از پادشاهی عظیم اسکندر، چهار پادشاهی هلنیستی یا یونانی تشکیل یافت.
از میان این چهار پادشاهی هلنیستی، حکومت کاساندِر از همه کوتاهتر بود. چند سال پس از آنکه کاساندِر به قدرت رسید، وارث مذکری برای تخت وی باقی نماند و در سال ۲۸۵ ق.د.م.، لیزیماخوس بر بخش اروپایی امپراتوری یونانی دست یافت. چهار سال بعد، لیزیماخوس در نبردی با سلوکوس اول نیکاتور کشته شد و بدین ترتیب سلوکوس بر قسمت اعظم قلمرو آسیایی چنگ انداخت. این ژنرال نخستین پادشاه سلسلهٔ سلوکید در سوریه بود. او اَنطاکیِه را در سوریه بنا کرد و آن شهر را پایتخت جدید خود ساخت. سلوکوس در سال ۲۸۱ ق.د.م. به قتل رسید، اما سلسلهای که پایهگذاری کرد تا سال ۶۴ ق.د.م.، یعنی سالی که ژنرال رومی، پومپیوس، سوریه را یکی از استانهای روم ساخت، بر سر قدرت باقی بود.
از میان چهار بخش امپراتوری اسکندر، سلسلهٔ بطالسه بیش از همه دوام آورد. بطلمیوس اول در سال ۳۰۵ ق.د.م. خود را شاه خواند و نخستین پادشاه یا فرعون مقدونی مصر گردید. این پادشاه اسکندریه را به عنوان پایتخت خود برگزید و بلافاصله برنامهٔ عمرانی آن را آغاز کرد. یکی از بزرگترین پروژههای ساختمانی وی بنای کتابخانهٔ معروف اسکندریه بود. بطلمیوس محقق سرشناس آتنی، دمترویوس فالرومی را برای نظارت بر این پروژهٔ عظیم، از یونان به آنجا آورد. گفته میشود که تا قرن اول د.م.، یک میلیون طومار در این کتابخانه جا داده شد. سلسلهٔ بطالسه تا هنگام سقوطش به دست رومیان در سال ۳۰ ق.د.م. در مصر، بر روی کار بود. در آن زمان بود که روم به جای یونان سلطهٔ جهانی را به دست آورد.
چه آموختیم؟
• امپراتوری وسیع اسکندر چگونه تجزیه شد؟
• سلسلهٔ پادشاهان سلوکید تا چه وقت در سوریه بر روی کار بود؟
• پادشاهی بطالسه در مصر چه وقت به پایان رسید؟
[نقشه]
(برای دیدن شکل صحیح به نشریه رجوع شود)
تجزیهٔ امپراتوری اسکندر
کاساندِر
لیزیماخوس
بطلمیوس اول
سلوکوس اول
[تصاویر]
بطلمیوس اول
سلوکوس اول
[دیاگرام/تصویر در صفحهٔ ۱۳۹]
(برای دیدن شکل صحیح به نشریه رجوع شود)
قدرتهای جهانی نبوت دانیال
تمثال عظیم ( دانیال ۲:۳۱-۴۵)
چهار حیوانی که از دریا بیرون آمدند ( دانیال ۷:۳-۸، ۱۷، ۲۵)
بابل از سال ۶۰۷ ق.د.م.
ماد – پارس از سال ۵۳۹ ق.د.م.
یونان از سال ۳۳۱ ق.د.م.
روم از سال ۳۰ ق.د.م.
قدرت جهانی انگلیس – آمریکا از سال ۱۷۶۳ د.م.
جهان سیاسی چنددسته در زمان آخر
[تصویر تمامصفحه در صفحهٔ ۱۲۸]
[تصویر تمامصفحه در صفحهٔ ۱۴۷]